تحریک الکتریکی ماهیچه و اثرات تمرین پلی متریک بر زمان و سرعت پرش

تحریک الکتریکی ماهیچه و اثرات تمرین پلی متریک بر زمان و سرعت پرش

چکیده

این مطالعه اثرات دوره‌های تمرینی چهار هفته تحریک الکتریکی ماهیچه (EMS)، تمرین پلی متریک (P) یا ترکیب این دو در عضلات کشنده زانو بر زمان دوی سرعت ۲۰ متر (ST)، توانایی پرش (پرش اسکات [SJ] و پرش معکوس [CMJ])، قوای ایزومتریک حداکثری (MVC) و مساحت سطح مقطع عضله (CSA) را مقایسه کرده است. ۴۰ نفر به‌صورت تصادفی به یکی از چهار گروه اقدام تخصیص داده شدند: گروه تحریک الکتریکی ماهیچه (EG)، پلی متریک (PG)، EMG ترکیبی و P (EPG) که چهار بار در هفته انجام‌شده و گروه کنترل (CG). افراد قبل و بعد از برنامه تمرین، همچنین یک‌بار دیگر پس از دو هفته بدون تمرین مورد آزمایش قرار گرفتند. پیشرفت معناداری در ST پس از تمرین EG مشاهده شد (۲٫۴%) درحالی‌که کاهش معناداری در EPG مشاهده شد. افزایش معناداری در EPG در SJ (7.5%) و CMJ (7.3%) پس از تمرین مشاهده شد، درحالی‌که هیچ‌گونه تغییرات معناداری در هر دو پرش پس از تمرین و در شرایط پیش از تمرین برای EG مشاهده نشد. افزایش معنادار در MVC پس از تمرین (۹٫۱%) و پس از جدا شدن از تمرین (۸٫۱%) در EG مشاهده شد. افزایش معناداری در MVC پس از تمرین (۱۶٫۳%) در EPG مشاهده شد. افزایش معنادار در CSA پس از تمرین در EG (9%) و EPG (7.1%) مشاهده شد. EMS در ترکیب با تمرین پلی متریک ارتفاع پرش و سرعت دویدن در افراد فعال فیزیکی را افزایش داد. علاوه بر این، EMS به‌تنهایی یا همراه با تمرین پلی متریک منجر به افزایش قوای جسمانی حداکثری و هایپرتروفی عضلات تمرین دیده شد. بااین‌حال، تمرین EMS به‌تنهایی نتوانست منجر به افزایش قوای جسمانی ناگهانی در شرایط پرش و افزایش توان سرعت دویدن گردد.

تحریک الکتریکی ماهیچه

تحریک الکتریکی ماهیچه

کلیدواژه‌ها

حداکثر قوای جسمانی، هایپرتروفی، پرش معکوس، تمرین استقامتی

مقدمه

برنامه‌های کوتاه‌مدت تحریک الکتریکی ماهیچه (EMS) به‌عنوان استراتژی مؤثری برای افزایش عملکرد عصبی عضلانی شناخته‌شده‌اند، اما نتایج ضدونقیض هستند. این‌گونه مطالعات دریافتند که افزایشی پس از چندین هفته EMS وجود دارد، هیچ‌گونه تأخیری و یا حتی کاهش در حداکثر قوای جسمانی اختیاری عضلات اندام‌های تحتانی اصولاً در تلاش فیزیکی زنجیره جنبشی باز و آزاد وجود دارد. این پراکندگی‌ها در نتایج ممکن است به این موارد مربوط باشد: ۱) تفاوت‌های موجود در پروتکل‌های تمرین EMS (مانند تعداد ست‌ها و تکرارها، فرکانس تحریک، مدت استراحت و کشش ناگهانی)، ۲) شرایط پیش از تمرین افراد و ۳) تخصصی بودن آزمون‌ها برای شناسایی تغییرات پس از تمرین EMS. مطالعات اندکی اثرات سازگاری‌های ایجادشده به‌واسطه تمرین EMS بر حرکات ناگهانی جنبشی بسته مانند پرش‌های عمودی وجود دارند. بر اساس دانش نویسندگان، Maffiuleti و همکاران گزارش کردند که چهار هفته تمرین خالص EMS، یا در ترکیب با تمرین پلی متریک به‌صورت قابل‌توجهی عملکرد در بیشتر بازیکنان بسکتبال و والیبال را بهبود بخشیده است. بااین‌حال، هیچ مطالعه‌ای مزیت‌های بالقوه استفاده از تمرین EMS در عملکردهای تخصصی‌تر مانند شتاب در ۲۰ متر را ارزیابی نکرده است.

مربیان و پژوهشگران در حوزه تمرینات استقامتی تلاش می‌کنند تا مناسب‌ترین محرک تمرینی را که باعث حداکثر کردن افزایش عملکرد نیرو مانند پرش عمودی یا شتاب حداکثر می‌شود را شناسایی کنند. به خاطر تلاشی نسبتاً بالای تخصصی بودن کارها در سازگاری‌های حرکتی و مشخصات نیرو – سرعت، تمرینات بالستیک، تمرین پلی متریک و تمرین وزنه‌برداری به سبک المپیک منجر به افزایش معنادار پرش عمودی می‌شوند. علاوه بر این، روش ترکیبی تمرین (مثلاً تمرینی بالستیک و تمرین استقامتی کلاسیک) نیز برای افزایش قوای عضلانی در انواع مختلف پرش‌های حداکثری، پرتاب و دویدن ورزش‌کاران مؤثر به اثبات رسیده‌اند. بااین‌حال، باید دید آیا پروتکل‌های تمرین EMS می‌توانند به‌عنوان روش تمرین تکمیلی برای بالا بردن عملکرد ناگهانی ورزش‌کاران استفاده شوند یا خیر. تنها یک مطالعه بررسی کرده است که آیا تمرین EMS ترکیبی در کنار تمرین پلی متریک می‌تواند بر عملکرد پرش عمودی تأثیر داشته باشد یا خیر. ازاین‌رو می‌توان فرض کرد که ترکیب کردن این دو روش تمرینی می‌تواند باعث بهبود شتاب حداکثر و توانایی پرش گردد. هدف از این مطالعه مقایسه اثرات تمرین چهار هفته به مدت چهار روز در هفته تحریک الکتریکی ماهیچه به‌تنهایی، دوبار در هفته تمرین پلی متریک به‌تنهایی و دو بار در هفته تمرین تحریک الکتریکی ماهیچه همراه با دوبار در هفته تمرین پلی متریک بر توان غیر هوازی و قوای عضلانی ایزومتریک در افراد سالم بود. هدف دوم مشخص کردن CSA عضلات تمرین دیده بود، چراکه به‌صورت مؤثر اطلاعات کافی در زمینه تغییرات عضلانی پس از برنامه‌های تمرینی EMS وجود ندارد.

مواد و روش‌ها

افراد مطالعه

۴۰ نفر دانشجوی علوم تربیت‌بدنی به‌صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. به هرکدام از افراد رضایت‌نامه کتبی برای شرکت در مطالعه داده شد و خطرات و مزیت‌های مطالعه به‌دقت پیش از آغاز مطالعه برای آن‌ها تشریح شد. سپس، افراد رضایت‌نامه کتبی را پیش از شرکت مطالعه امضا کردند. در فاز آزمایشی افراد نمی‌توانستند هیچ‌گونه برنامه استقامتی و قدرتی از هر نوعی که درنتیجه مطالعه اثرگذار باشد را انجام دهند. این مطالعه مطابق با بیانیه هلسینکی انجام‌شده و به تأیید کمیته پژوهش‌های انسانی دانشگاه رسیده است. هیچ‌کدام از افرادی که بیماری شناخته‌شده و تجربه پیشین EMS را گزارش نکردند.

طراحی آزمایشی

مجموعه مدت مطالعه چهار هفته تمرین بود. پیش از آغاز آزمون هر فرد با پروتکل آزمون آشنا شده و جلسه آزمون عملی کامل را انجام داد. پس‌ازاین جلسه آشناسازی با آزمون، هر فرد در سه نوبت مجزا با پروتکل‌های یکسان مورد آزمون قرار گرفت: ۱) پیش از آغاز تمرین، ۲) پس از کامل شدن دوره تمرین چهارهفته‌ای و ۳۹ دو هفته پس از پایان دوره تمرین (شرایط بدون تمرین). پس از آزمون مبنا، افراد مطابق با مشخصات فیزیکی، قوای ایزومتریک حداکثری، ارتفاع پرش و زمان سرعت هماهنگ شده و به‌صورت تصادفی به یکی از چهار گروه اقدام تخصیص داده شدند که چهار بار در هفته این تمرینات را انجام می‌دادند: تحریک الکتریکی ماهیچه (EG، n = 10، سن ۱۹٫۴± ۰٫۴؛ قد ۱٫۷۶± ۰٫۰۱؛ وزن ۷۲٫۷± ۱٫۵)؛ پلی متریک (PG، n = 9، سن ۲۰٫۸± ۰٫۶؛ قد ۱٫۷۹± ۰٫۰۲؛ وزن ۷۹٫۷± ۲٫۱)؛ ترکیب تحریک الکتریکی ماهیچه و پلی متریک (EPG، n = 11، سن ۲۱٫۴± ۰٫۹، قد ۱٫۷۹± ۰٫۰۲؛ وزن ۸۰٫۲± ۱٫۵). گروه کنترل متشکل از ۱۰ نفر تمرین نکرده و قبل و پس از چهار هفته به‌منظور سنجش قابلیت اطمینان مشاهدات مورد آزمون قرار گرفتند (CG، n = 10، سن ۲۰٫۶± ۰٫۶؛ قد ۱٫۷۷± ۰٫۰۲؛ وزن ۷۱٫۶± ۱٫۹).

پروتکل‌های تمرین

گروه تحریک الکتریکی ماهیچه (EG)

تمرین EMS ماهیچه‌های کشش زانوها چهار روز در هفته به مدت چهار هفته (۱۶ جلسه) طول کشید. چهار روز تمرین با یک روز استراحت تقسیم شد. هر جلسه ۳۴ دقیقه طول می‌کشید و از بخش‌های زیر تشکیل می‌شد: ۵ دقیقه گرم کردن EMS با فرکانس کم (۵ Hz) و ۲۹ دقیقه که در آن ۵۳ انقباض ایزومتریک روی عضلات کشاله زانو اجرا شد. هر ۳ ثانیه انقباض با یک دوره استراحت ۳۰ ثانیه‌ای همراه بود. محرک سیگنال موج مربعی متقارن دوفازی با فرکانس ۱۲۰ Hz را ایجاد کرده که پهنای ضربه ۴۰۰ μs را تولید می‌کند. چرخه وظیفه ۱۰%، زمان بلند شدن، شیب رو به بالا ۰٫۷۵ s و زمان سقوط، شیب رو به پایین ۰٫۵ s پذیرفته شد. سطح جریان به‌صورت انفرادی برای هر فرد در حالت حداکثر تحمل آن‌ها تنظیم شد و سطوح تحمل شدت برای هر فرد ثبت شد (۰–۱۲۰ mA). سه، الکترود چسبنده باضخامت دو میلی‌متر روی هر ران استفاده شد: یک الکترود منفی (۱۰ × ۵ cm) روی بخش عضله چهار سر (تقریباً ۱۰cm زیر کشاله ران) و دو الکترود مثبت (۵ × ۵ cm) تا حد ممکن نزدیک به نقطه حرکتی عضلات مرکزی و کناری قرار گرفتند. برای استاندارد کردن زوایای زانو و لگن، افراد مطالعه روی یک مت دراز کشیده و پاها داخل یک میله دیواری قرار گرفت. مفصل زانو با زاویه ۱۲۰ درجه ثابت شد و زاویه لگن در طول ۱۶ جلسه تمرین ثابت بود. این زاویه مفصلی استفاده شد به این خاطر که در سایر مطالعات مؤثرترین حالت بود.

گروه پلی متریک (PG)

تمرین پلی متریک دو روز در هفته به مدت چهار هفته (۸ جلسه) با یک روز استراحت بین آن‌ها انجام شد. در جلسه ۵۰ دقیقه طول کشیده و از بخش‌های زیر تشکیل می‌شد: ۱۵ دقیقه گرم کردن به روش استاندارد (دویدن به مدت ۱۰ دقیقه، تمرینات کششی به مدت ۵ دقیقه و ۳ دوی سرعت در حد متوسط)، ۲۵ دقیقه کار پلی متریک و ۱۰ دقیقه تمرینات کششی. کار پلی متریک از پرش‌های افقی و دراپ تشکیل می‌شد. در طول چهار جلسه تمرین اول (هفته اول و دوم) پرش‌های افقی بیشتری وجود داشت و متوسط ۹۰ پرش برای هر جلسه به دست آمد (۳۶۰ پرش). در چهار جلسه آخر (هفته سوم و چهارم) پرش‌های دراپ بیشتر بود و میانگین ۱۰۵ پرش برای هر جلسه به دست آمد (۴۲۰ پرش). این توضیح باهدف افزایش شدت (از افقی به حالت عمودی) و حجم (تعداد پرش) جلسات تمرینی انتخاب شد. برای نگهداری شدت حداکثر، ریکاوری بین دو سری پرش متوالی همیشه کامل می‌شد (از ۲ تا ۵ دقیقه، بسته به نوع و تعداد پرش‌ها). در طول پرش‌های دراپ از افراد خواسته شد تا وضعیت قرارگیری بدون انعطاف زانو تقریباً ۱۰۰ درجه را انجام دهند. بر این منظور، زاویه انعطاف زانوی انتخاب‌شده به‌صورت ترجیحی و فردی را برای رسیدن به ارتفاع پرش مطلوب تضمین کردیم. این تمرین روی پیست ورزش‌کاران یا یک سطح سینتیک انجام شد چراکه خیلی سفت نبودند. به خاطر شاخص بالای آسیب‌دیدگی شرایط در تمرینات پلی متریک بسیار مهم است.

تحریک الکتریکی ماهیچه

تحریک الکتریکی ماهیچه

گروه ترکیب تحریک الکتریکی ماهیچه و پلی متریک (EPG)

برنامه تمرینی چهارهفته‌ای متشکل از ۱۶ جلسه، چهار بار در هفته بود: ۸ جلسه تمرین EMS (2 بار در هر هفته، شبیه به EG) و ۸ جلسه تمرین پلی متریک (۲ بار در هر هفته، شبیه به PG). در طول یک هفته دو روز تمرین EMS و دو روز تمرین پلی متریک و یک روز استراحت بین آن‌ها انجام شد. برای این منظور، PG به‌عنوان گروه کنترل برای EPG استفاده شد و مزایا به خاطر تمرینات ترکیبی متفاوت بودند. مشخصات جریان و پروتکل تحریک الکتریکی ماهیچه به‌کاربرده برای EPG برای افرادی که به EG تخصیص‌داده‌شده یکسان بودند. بااین‌وجود، کار پلی متریک انجام‌شده توسط این گروه شبیه کار PG بود.

گروه کنترل (CG)

هیچ تمرینی توسط CG انجام‌ نشد. این گروه پروتکل‌های آزمون مشابه سایر گروه‌ها را اجرا کردند.

پروتکل‌های آزمون

آزمون عملکردی ابتدا پس از ۱۰ دقیقه گرم کردن استاندارد انجام شد که شامل دویدن با شدت کم، دویدن با شتاب مختلف، پرش با شدت افزایش‌یافته به‌صورت تصاعدی و تمرینات کششی می‌شد. در تمام آزمون‌های عملکردی عصبی عضلانی تشویق شفاهی برای به هر فرد برای انگیزه دادن به آن‌ها در جهت اجرای فعالیت‌های آزمون به‌صورت حداکثری ارائه شد.

زمان دوی سرعت ۲۰ متر

آزمون‌های سرعت دویدن در یک مسیر سرپوشیده انجام شد. آزمون سرعت دویدن از سرعت حداکثری ۲۰ متر، با ۲۰ ثانیه استراحت بین هردوی سرعت تشکیل می‌شد. زمان دویدن با استفاده از دریچه‌های فوتوسل قرارگرفته ۰٫۴m بالاتر از سطح زمین و دقت ۰٫۰۰۱ s ثبت شدند. افراد زمانی که در جایگاه شروع آماده شدن اعلام آمادگی می‌کردند و نیم متر پشت خط شروع ایستادند. به حالت ایستاده برای هر نفر یکسان بود. زمان‌سنج به‌صورت خودکار با گذشتن افراد از اولین دروازه در فاصله ۰ متر فعال شد. در اندازه‌گیری‌های مکرر دوی سرعت ضریب تغییرات شامل متغیرهای روش و بیولوژیکی کمتر از ۱٫۵% بود.

آزمون پرش

از افراد خواسته شد تا پرش اسکات متمرکز عمودی حداکثر (SJ) و پرش معکوس عمودی حداکثر (CMJ) را با حرکت آماده‌سازی با کشیدن پاها به سمت پایین و سپس عملیات متمرکز انجام دهند. ارتفاع پرش از زمان پرواز محاسبه شد. پرش‌های عمودی روی یک مت تماسی متصل به یک کامپیوتر انجام شدند. SJ و CMJ باعث می‌شد افراد دستان در طول پرش دستان خود را روی کمش نگهدارند. انعطاف زانو در مدت پرش استاندارد نشده بود. سه پرش حداکثر ثبت شد؛ و تقریباً ۱۰ ثانیه استراحت و مقدار حداکثری برای تحلیل‌های بعدی به کار گرفته شد.

قوای ایزومتریک دووجهی حداکثری

تمام افراد به‌منظور قوای ایزومتریک حداکثر اختیاری مورد آزمون قرار گرفتند. هر فرد در شرایط ایزومتریک روی بستر نیرو حرکت اسکات انجام داده و از کشیده شدن روبه بالا توسط شانه‌هایش که در تماس با میله ثابت‌شده برای نگهداری زاویه زانو به‌صورت ۱۲۰ درجه تعبیه‌شده جلوگیری می‌شد. ارتفاع میله برای هر فرد در آزمون‌های مختلف ثابت بود. با یک دستور هر فرد حداکثر نیروی خود را در برابر بستر نیرو با فشردن شانه‌هایش به میله ثابت وارد می‌کرد. به افراد دستور داده شد تا حداکثر نیروی خود را با سرعت هرچه بیشتر در دوره ۲٫۵-۴ ثانیه وارد کنند. زمان استراحت بین هر انقباض حداکثری همیشه ۳ دقیقه بود. سه آزمایش برای هر شرایط آزمون انجام‌شده و بهترین عملکرد آزمایش برای تحلیل‌های آماری بعدی استفاده شد. حداکثر انقباض اختیاری ایزومتریک در ارتباط با وزن بدن بیان شد (BW).

CSA عضله ران

محیط و ضخامت پوست ران‌ها در قسمت دیستال، در محل الکترود قرارگرفته روی عضلات کناری و میانی اندازه‌گیری شد. به‌منظور برآورد کردن مساحت بافت (عضله و استخوان) مدل ارائه‌شده توسط Knapik همکاران استفاده شد. مساحت سطح مقطع ران (CSA) به‌عنوان مقدار میانگین ران‌های چپ و راست بیان شد. تمام ابعاد اندازه‌گیری‌های انسانی توسط یک فرد انجام شد که قبلاً صلاحیت آزمون را بیش از r > 0.90 نشان داده بود. تمام اندازه‌گیری‌ها سه بار انجام‌شده و متوسط سه مقدار مورد تحلیل قرار گرفت.

تحلیل آماری

روش‌های استاندارد آماری برای محاسبات میانگین‌ها و مقادیر خطای استاندارد استفاده شدند. تحلیل واریانس یک‌سویه (ANOVA) به‌منظور مشخص کردن تفاوت‌های بین قوای حداکثری ابتدایی و ناگهانی چهار گروه و مساحت سطح مقطع استفاده شد. نتایج مربوط به تمرین با استفاده از ANOVA دوسویه با مقادیر تکرار شده (گروه‌ها × زمان) ارزیابی شدند. زمانی که مقدار معنادار F به دست آمد، روند کارهای Scheffe برای پیدا کردن تفاوت‌های دوتایی بین میانگین‌ها استفاده شد. تغییرات مطلق انتخاب شد از طریق ANOVA یک‌سویه مورد تجلیل قرار گرفتند. محاسبات توان آماری برای این مطالعه از ۰٫۸۰ تا ۰٫۸۶ بودند. ضابطه p < 0.05 برای برقرار کردن سطح اهمیت آماری استفاده شد.

نتایج

هیچ‌گونه تغییرات معناداری در وزن بدن در هیچ گروهی در سرتاسر ارزیابی‌های مختلف انعکاس پیدا نکرد. علاوه‌براین، هیچ‌گونه تغییراتی در گروه‌های PG و CG در هیچ‌کدام از متغیرهای تست‌شده در هرلحظه مشاهده نشد. افزایش معناداری در EPG در SJ و CMJ پس از تمرین مشاهده شد (شکل‌های ۱ و ۲). هیچ‌گونه تغییرات معناداری در SJ و CMJ پس از تمرین یا در شرایط بدون تمرین برای EG مشاهده نشد. هیچ‌گونه تفاوت معناداری در بزرگی تغییرات SJ و CMJ پس از شرایط بدون تمرین بین EG و EPG مشاهده نشد.

افزایش معناداری در زمان دویدن پس از تمرین در EG مشاهده شد (شکل ۳). علاوه‌براین، کاهش معناداری در سرعت دویدن پس از تمرین برای EPG مشاهده شد. افزایش زمان دویدن پس از تمرین در EG بیشتر از زمان دویدن ثبت‌شده در EPG بود. پیشرفت‌های به‌دست‌آمده در CMJ، SJ و ST پس از تمرین در EPG بیشتر از موارد ثبت‌شده در EG بودند.

افزایش معناداری در MVC پس از تمرین و در شرایط بدون تمرین در EG مشاهده شد (شکل ۴). افزایش معناداری در MVC نیز پس از تمرین مشاهده شد، اما پس از شرایط بدون تمرین در EPG این‌گونه نبود. هیچ‌گونه تفاوت معناداری در بزرگی افزایش بین EG و EPG پس از تمرین در MVC مشاهده نشد. بااین‌حال، افزایش در MVC اساس شرایط بدون تمرین در EG بیشتر از موارد ثبت‌شده در EPG بودند. افزایش معناداری در CSA پس از تمرین در EG و EPG مشاهده شد (شکل ۵). هیچ‌گونه تفاوت معناداری در بزرگی افزایش پس از تمرین در CSA بین EG و EPG مشاهده نشد.

شکل ۱: ارتفاع پرش عمودی برای پرش اسکات (SJ) در هر گروه قبل و پس از تمرین، همچنین پس از دو هفته بدون تمرین. * و $ نشان می‌دهند که ارتفاع پرش به‌صورت معناداری بیشتر از قبل و بعد از تمرین بوده است؛ “a” نشان‌دهنده تفاوت معنادار در تغییرات نسبی پس از تمرین با EG، PG و CG است. مقادیر میانگین بعلاوه انحراف استاندارد هستند.

شکل ۲: ارتفاع پرش عمودی برای پرش معکوس (CMJ) در هر گروه قبل و پس از تمرین، همچنین پس از دو هفته بدون تمرین. * نشان می‌دهد که ارتفاع پرش به‌صورت معناداری بیشتر از قبل تمرین بوده است؛ “a” نشان‌دهنده تفاوت معنادار در تغییرات نسبی پس از تمرین با EG، PG و CG است. مقادیر میانگین بعلاوه انحراف استاندارد هستند.

در هر دو گروه EMS، شدت‌جریان تحمل شده به‌صورت معناداری در طول تمرین افزایش یافت. در طول جلسات هشت‌گانه تمرینات ابتدایی (از S1 تا S8)، هیچ‌گونه تفاوت معناداری در حداکثر شدت‌جریان تحمل شده (بیان‌شده برحسب ملی آمپر) در میان گروه‌ها مشاهده نشد (شکل ۶).

شکل ۳: زمان دوی سرعت در هر گروه قبل و پس از تمرین، همچنین پس از دو هفته بدون تمرین. “a” نشان‌دهنده تفاوت معنادار در تغییرات نسبی پس از تمرین با EG، PG و CG است. مقادیر میانگین بعلاوه انحراف استاندارد هستند.

شکل ۴: انقباض اختیاری ایزومتریک حداکثری کشنده‌های زانو در هر گروه قبل و پس از تمرین، همچنین پس از دو هفته بدون تمرین. * و $ نشان می‌دهند که MVC به‌صورت معناداری بیشتر از قبل و پس از تمرین بوده است. مقادیر میانگین بعلاوه انحراف استاندارد هستند.

 

 

بحث

یافته‌های اصلی این مطالعه نشان داد که برنامه تمرینی چهار هفته ترکیبی تحریک الکتریکی ماهیچه و پلی متریک به‌صورت معناداری ارتفاع پرش و سرعت دویدن در ورزش‌کاران مرد فعال به لحاظ فیزیکی را افزایش داده است. علاوه‌براین، EMS به‌تنهایی یا همراه با تمرین پلی متریک منجر به افزایش قوای حداکثری و تا حدودی هایپرتروفی عضلات تمرین یافته می‌شود. بااین‌حال، تمرین EMS به‌تنهایی منجر به هیچ‌گونه پیشرفتی در افزایش قدرت پرش ناگهانی نمی‌شود. این نتایج بیان می‌کند که EMS همراه با تمرین پلی متریک می‌تواند برای بالا بردن عملکرد ورزش‌کاران، به‌طور مثال در پرش عمودی و شتاب حداکثر، استفاده شود.

شکل ۵: مساحت خالص ران در هر گروه قبل و پس از تمرین، همچنین پس از دو هفته بدون تمرین. * و $ نشان می‌دهد که CSA به‌صورت معناداری بیشتر از قبل و پس از تمرین بوده‌اند. “a” و “b” تفاوت‌های معناداری در تغییرات نسبی با PG و CG پس از تمرین و در شرایط بدون تمرین را نشان می‌دهند. مقادیر میانگین بعلاوه انحراف استاندارد هستند.

مطالعات کمی اثرات سازگاری‌های ایجادشده با تمرین EMS بر حرکات ناگهانی جنبشی بسته مانند پرش‌های عمودی و عملکرد به‌صورت حداکثری را بررسی کرده‌اند. در این مطالعه EPG باعث بهبود CMJ، SJ و ST شده است، درحالی‌که هیچ‌گونه تغییر معناداری در ارتفاع پرش یا حتی کاهش ST در EG مشاهده نشد. این یافته‌ها با یافته‌های Maffiuletti و همکاران و Malatesta و همکاران مطابقت دارد که مزیت‌های پرش عمودی پس از تمرین EMS همراه با تمرینات بسکتبال یا والیبال را گزارش کردند. بااین‌حال، این سه مطالعه تلاشی برای مجزا کردن اثرات تمرین EMS نداشتند، ازآنجاکه آن‌ها نیز تمرینات پرشی را در جلسات تمرینی والیبال و بسکتبال علاوه بر تمرین EMS انجام دادند. در مطالعه حاضر، برخی ملاحظات باید هنگام تفسیر نتایج به خاطر یکسان نبودن تعداد جلسات تمرینی بین گروه‌های آزمایشی انجام شود. بااین‌حال، در آزمایش حاضر، به خاطر اینکه گروه پرشی کنترل‌شده بودند، هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که تغییرات ایجادشده با تمرین در ارتفاع پرش و عملکرد دوی سرعت اصولاً به ترکیب EMS و P و نه حتی برنامه EMS آن‌ها و نوع برنامه تمرینی تخصصی آن‌ها مربوط بوده است. همراه با افزایش ایجادشده به‌واسطه تمرین EMS که پیش‌تر گزارش‌شده، همچنین نشان داده‌شده است که تمرین EMS به‌تنهایی می‌تواند توانایی انجام حرکات ناگهانی در فعالیت‌های ایزو سینتیک عضلانی را بهبود بخشد. بااین‌حال، هیچ‌گونه مطالعه‌ای افزایش مطلوب تمرین EMS به‌تنهایی بر حرکات ناگهانی پیچیده مانند پرش یا زمان دویدن حداکثر را نشان نداده است. این شرایط نشان می‌دهد که تمرین EMS به‌تنهایی به نظر محرکی مثبت در بهبود افزایش عصبی عضلانی در طول حرکات غیرطبیعی مانند اقدامات آزمون ایزومتریک و ایزو سینتیک و اقدامات عضلانی تخصصی مجزا مانند کشش زانو خواهد بود، اما باعث تحریک مطلوب در حرکات عصبی عضلانی پیچیده‌تر نمی‌شود. همچنین احتمال دارد که نتیجه مثبتی بر پرش ارتفاع به دست آید اگر EMS نه‌تنها به گروه عضلات چهار سر بلکه به سایر عضلات مهم شرکت‌کننده در فرآیند پرش یا سرعت دویدن اعمال شود؛ و همچنین می‌تواند منجر به زمان EMS مشابه در فعالیت‌های ناگهانی عضلانی یا فعالیت‌های ناگهانی اختیاری شود. بااین‌حال، اثرات تمرین EMS با تحریک هم‌زمان عضلات چهار سر و عضلات سه سر بر آزمون پرش تعمیم‌پذیر نیستند. Maffiuletti و همکاران نشان دادند که چهار هفته تمرین EMS عملکرد پرش را افزایش می‌دهد. ازطرفی‌دیگر، Malatesta و همکاران نشان دادند عملکرد پرش پس چهار هفته تمرین EMS هر دو گروه عضلانی بهبود نداشته است. احتمال دیگر می‌تواند مربوط به افزایش عضلانی ایجادشده با تحریک الکتریکی انتخابی و نامتعادل باشد، اگرچه تمرینات پلی متریک می‌توانند نه‌تنها عضلات چهار سر بلکه همسترینگ را تقویت کنند. درنهایت، می‌توان این نکته در نظر گرفته شود که انعطاف زاویه زانو استفاده‌شده در تمرین EMS تا حدودی متفاوت از تمرین پرش بوده است، به‌طوری‌که مفهوم «تخصصی بودن» زاویه انعطاف زانو در طول‌افزایش قوای جسمانی نیز می‌تواند عنوان فاکتور محتمل اثرگذار و تفاوت‌های مشاهده در افزایش پرش باشد. در حدود نتایج آزمایشگاهی ما، باید اشاره شود که حداکثر شدت تحریک متحمل شده ارائه‌شده و افراد تضمین‌کننده سطوح یکسان قوای جسمانی ایجادشده در انقباض‌های EMS در سرتاسر گروه‌های آزمایشی و جلسات تمرینی نیستند. همچنین احتمال این وجود دارد که گروه‌های فعال فیزیکی و همسان افراد شرکت‌کننده در مطالعه حاضر تأثیرپذیری‌هایی کوچک بین فردی را برای مشخص کردن شدت انقباض در سطح عضله وارد کرده باشند. ازاین‌رو، اثرات مطالعات تمرین چندگانه EMS همچنین مقایسه صحیح بین نظرات تمرین حجم پلی متریک، EMS و عملکرد پلی متریک ترکیبی و تمرین EMS بر عملکرد ورزش‌کاران تضمین‌کننده بررسی‌های بیشتر پیش از به کاربردن برای ورزش‌کاران سطح بالا هستند.

شکل ۶: مقادیر متوسط شدت‌جریان تحمل شده توسط EG و EPG در هر جلسه تمرین (S1, S2…, S16). تفاوت‌های بین جلسه نشان داده‌شده و جلسات پیشین: * p < 0.05. EG = گروه تحریک الکتریکی ماهیچه؛ EPG = گروه تحریک الکتریکی ماهیچه و پلی متریک.

این مطالعه اولین مطالعه‌ای است که اثرات تمرین EMS بر عملکرد دوی سرعت را بررسی کرده است. پس از چهار هفته EMS، ST در EPG به‌صورت معناداری در مقایسه با پیش از تمرین افزایش یافت، اگرچه هنگامی‌که تمرین EMS و P به‌تنهایی انجام شدند هیچ‌گونه تغییری مشاهده نشد. این نتایج برخلاف تعداد محدود مطالعاتی است که اثرات برنامه‌های تمرینی پلی متریک را بر عملکرد سرعت تحلیل کردند. این مطالعات مشاهده کردند که تمرین ناگهانی پلی متریک می‌توانند برای بهبود عملکرد دوی سرعت در فاصله‌ای کوتاه پس از جلسات تمرینی پرش ۱۵-۳۰ مرتبه‌ای مؤثر باشند. در مطالعه حاضر نبودن تغییرات معنادار در عملکرد دوی سرعت پس از تمرین پلی متریک به‌تنهایی می‌تواند محرک کافی باشد که منجر به تحریک محدود در جهت افزایش بیشتر پرش عمودی و عملکرد سرعت گردد. بااین‌حال، همان‌طور که قبلاً گفته شد، ترکیب برنامه EMS و پلی متریک می‌تواند برای بهبود عملکرد عصبی عضلانی در توانایی‌های تخصصی و پیچیده مانند دوی سرعت کافی باشد.

به‌طورکلی پذیرفته‌شده است که تمرین استقامتی سیستماتیک همراه با EMS می‌توانند منجر به افزایش قابل‌ملاحظه قوای جسمانی گردد. مکانیزم‌های اصلی مربوط به بهبود عملکرد قوای جسمانی پس از تمرینات استقامتی همراه با EMS حاصل از فعال‌سازی نسبی بیشتر عضلات تمرین دیده می‌شود. به‌صورت تدریجی، افزایش هایپرتروفی عضلانی مربوط به توسعه قوای جسمانی در مراحل آخر تمرینات استقامتی شدید می‌شود. نتایج حاضر با این مطالعات سازگاری دارند، چراکه پس از چهار هفته تمرین EMS حداکثر قوای زانوها و جرم متوسط ماهیچه‌های پا به‌صورت معناداری در مقایسه با شرایط پیش تمرین بیشتر بودن (شکل‌های ۴ و ۵). افزایش ابتدایی در قوای جسمانی و جرم عضله می‌تواند بیشتر از افزایش ثبت‌شده پس از دوره مشابه تمرینات استقامتی به‌تنهایی باشد. Ruther و همکاران مشاهده کردند که افزایش مساحت سطح مقطع عضله پا به‌صورت معناداری پس از ۱۸ جلسه تمرین EMS نسبت به دوره مشابه برنامه تمرین استقامتی اختیاری به‌صورت سنتی بیشتر بوده است. به‌طور مشابه، پیش‌تر بیان شد که ۱۲-۱۵ جلسه تمرین EMS یک گروه عضله چهار سر محرک مثل تمرینی برای افزایش قوای حداکثر زانو و عضلات کششی لگن به میزان ۲۲–۴۴% بوده است.

بااین‌وجود، همان‌طور که قبلاً گفته شد، سازگاری‌های عصبی می‌تواند فاکتور مهم‌تری در مطالعه حاضر نسبت به هایپرتروفی عضلانی برای بیشتر شدن قوای جسمانی پس از تمرین EMS باشد. به خاطر اینکه هیچ‌گونه داده‌های مربوط به تحریک الکتریکی ماهیچه ثبت‌نشده است، بزرگی و زمان سازگاری‌های عصبی قابل ارزیابی نیست. از طرف دیگر، ملاحظات خاصی باید هنگام تفسیر افزایش عضلانی حاضر ایجاد شود چراکه روش غیرمستقیم استفاده‌شده می‌تواند مساحت سطح مقطع ران و بافت را در حالت کلی دست بالا در نظر بگیرد.

در برخی موارد، پس از تمرین‌های EMS شدید، ممکن است اثر «ریباند» اتفاق بیفتد که منجر به افزایش عملکرد هنگام بازگشت محرک تمرین به سطح متوسط خواهد شد. در مطالعه حاضر، تمرین به مدت دو هفته برای ازبین‌رفتن «اثر ریباند» بر تمام گروه‌ها متوقف شد، به‌طوری‌که شدت بالاتر ممکن است منجر به افزایش عملکرد در چرخه بعدی گردد برحسب دانش نویسندگان، میزان وسعت حفظ یا حفظ نشدن اثرات تمرین EMS به‌تنهایی پس از یک دوره کوتاه تمرین استاندارد والیبال و بسکتبال سنجیده نمی‌شود. این مطالعات مشاهده می‌کنند که افزایش دو هفته تمرینات والیبال و بسکتبال پس از یک دوره تمرین کوتاه ترکیبی پلی متریک و EMS می‌تواند منجر به سایش بیشتر عملکرد قوای عضلانی ناگهانی گردد. برخلاف مطالعات پیشین، مطالعه ما نشان می‌دهد که مجموع افزایش قوای عضلانی ناگهانی به‌دست‌آمده در گروه پلی متریک و EMS به‌صورت ترکیبی به نظر به مقادیر پیش از تمرین پس از توقف تمرین به مدت دو هفته برمی‌گردد، اگرچه حداکثر عملکرد دوی سرعت بدون تغییر باقی ماند. همچنین جالب است مشاهده شود که در تمرین EMS به‌تنهایی، حداکثر افزایش قوای جسمانی به‌صورت معناداری پس از توقف تمرین به مدت دو هفته دیگر افزایش یافت. این شرایط بیان می‌کند که پیشرفت اولیه در عملکرد عصبی عضلانی به‌راحتی پس از برنامه‌های تمرینی EMS همراه با پلی متریک به‌صورت ترکیبی ایجاد شود، اما برخلاف برنامه‌های تمرینی EMS با شدت بالا، توقف برنامه‌ها برای دوره‌ای کوتاه‌مدت هیچ‌گونه مزیت بیشتری فراهم نمی‌کند.

به‌طور خلاصه، یافته‌های اصلی این مطالعه نشان داد که چهار هفته برنامه تمرین ترکیبی تحریک الکتریکی ماهیچه و پلی متریک به‌صورت قابل‌توجهی ارتفاع پرش و سرعت دویدن را در افراد فعال جسمی افزایش داده است. علاوه بر این، EMS به‌تنهایی یا EMS در ترکیب با تمرین پلی متریک منجر افزایش قوای جسمانی حداکثری و تا حدودی هایپرتروفی عضلانی تمرین دیده می‌شود. بااین‌حال، تمرین EMS به‌تنهایی منجر به هیچ افزایشی در قدرت پرش ناگهانی یا تغییر در عملکرد سرعت نشده است. نتیجه حاضر نشان می‌دهند که EMS همراه با تمرین پلی متریک می‌تواند برای افزایش عملکرد ورزش‌کاران در توانایی‌هایی مانند پرش عمودی و شتاب حداکثری استفاده شود.

منابع

تحریک الکتریکی ماهیچه و اثرات تمرین پلی متریک بر زمان و سرعت پرش

چکیده

این مطالعه اثرات دوره‌های تمرینی چهار هفته تحریک الکتریکی ماهیچه (EMS)، تمرین پلی متریک (P) یا ترکیب این دو در عضلات کشنده زانو بر زمان دوی سرعت ۲۰ متر (ST)، توانایی پرش (پرش اسکات [SJ] و پرش معکوس [CMJ])، قوای ایزومتریک حداکثری (MVC) و مساحت سطح مقطع عضله (CSA) را مقایسه کرده است. ۴۰ نفر به‌صورت تصادفی به یکی از چهار گروه اقدام تخصیص داده شدند: گروه تحریک الکتریکی ماهیچه (EG)، پلی متریک (PG)، EMG ترکیبی و P (EPG) که چهار بار در هفته انجام‌شده و گروه کنترل (CG). افراد قبل و بعد از برنامه تمرین، همچنین یک‌بار دیگر پس از دو هفته بدون تمرین مورد آزمایش قرار گرفتند. پیشرفت معناداری در ST پس از تمرین EG مشاهده شد (۲٫۴%) درحالی‌که کاهش معناداری در EPG مشاهده شد. افزایش معناداری در EPG در SJ (7.5%) و CMJ (7.3%) پس از تمرین مشاهده شد، درحالی‌که هیچ‌گونه تغییرات معناداری در هر دو پرش پس از تمرین و در شرایط پیش از تمرین برای EG مشاهده نشد. افزایش معنادار در MVC پس از تمرین (۹٫۱%) و پس از جدا شدن از تمرین (۸٫۱%) در EG مشاهده شد. افزایش معناداری در MVC پس از تمرین (۱۶٫۳%) در EPG مشاهده شد. افزایش معنادار در CSA پس از تمرین در EG (9%) و EPG (7.1%) مشاهده شد. EMS در ترکیب با تمرین پلی متریک ارتفاع پرش و سرعت دویدن در افراد فعال فیزیکی را افزایش داد. علاوه بر این، EMS به‌تنهایی یا همراه با تمرین پلی متریک منجر به افزایش قوای جسمانی حداکثری و هایپرتروفی عضلات تمرین دیده شد. بااین‌حال، تمرین EMS به‌تنهایی نتوانست منجر به افزایش قوای جسمانی ناگهانی در شرایط پرش و افزایش توان سرعت دویدن گردد.

کلیدواژه‌ها

حداکثر قوای جسمانی، هایپرتروفی، پرش معکوس، تمرین استقامتی

مقدمه

برنامه‌های کوتاه‌مدت تحریک الکتریکی ماهیچه (EMS) به‌عنوان استراتژی مؤثری برای افزایش عملکرد عصبی عضلانی شناخته‌شده‌اند، اما نتایج ضدونقیض هستند. این‌گونه مطالعات دریافتند که افزایشی پس از چندین هفته EMS وجود دارد، هیچ‌گونه تأخیری و یا حتی کاهش در حداکثر قوای جسمانی اختیاری عضلات اندام‌های تحتانی اصولاً در تلاش فیزیکی زنجیره جنبشی باز و آزاد وجود دارد. این پراکندگی‌ها در نتایج ممکن است به این موارد مربوط باشد: ۱) تفاوت‌های موجود در پروتکل‌های تمرین EMS (مانند تعداد ست‌ها و تکرارها، فرکانس تحریک، مدت استراحت و کشش ناگهانی)، ۲) شرایط پیش از تمرین افراد و ۳) تخصصی بودن آزمون‌ها برای شناسایی تغییرات پس از تمرین EMS. مطالعات اندکی اثرات سازگاری‌های ایجادشده به‌واسطه تمرین EMS بر حرکات ناگهانی جنبشی بسته مانند پرش‌های عمودی وجود دارند. بر اساس دانش نویسندگان، Maffiuleti و همکاران گزارش کردند که چهار هفته تمرین خالص EMS، یا در ترکیب با تمرین پلی متریک به‌صورت قابل‌توجهی عملکرد در بیشتر بازیکنان بسکتبال و والیبال را بهبود بخشیده است. بااین‌حال، هیچ مطالعه‌ای مزیت‌های بالقوه استفاده از تمرین EMS در عملکردهای تخصصی‌تر مانند شتاب در ۲۰ متر را ارزیابی نکرده است.

مربیان و پژوهشگران در حوزه تمرینات استقامتی تلاش می‌کنند تا مناسب‌ترین محرک تمرینی را که باعث حداکثر کردن افزایش عملکرد نیرو مانند پرش عمودی یا شتاب حداکثر می‌شود را شناسایی کنند. به خاطر تلاشی نسبتاً بالای تخصصی بودن کارها در سازگاری‌های حرکتی و مشخصات نیرو – سرعت، تمرینات بالستیک، تمرین پلی متریک و تمرین وزنه‌برداری به سبک المپیک منجر به افزایش معنادار پرش عمودی می‌شوند. علاوه بر این، روش ترکیبی تمرین (مثلاً تمرینی بالستیک و تمرین استقامتی کلاسیک) نیز برای افزایش قوای عضلانی در انواع مختلف پرش‌های حداکثری، پرتاب و دویدن ورزش‌کاران مؤثر به اثبات رسیده‌اند. بااین‌حال، باید دید آیا پروتکل‌های تمرین EMS می‌توانند به‌عنوان روش تمرین تکمیلی برای بالا بردن عملکرد ناگهانی ورزش‌کاران استفاده شوند یا خیر. تنها یک مطالعه بررسی کرده است که آیا تمرین EMS ترکیبی در کنار تمرین پلی متریک می‌تواند بر عملکرد پرش عمودی تأثیر داشته باشد یا خیر. ازاین‌رو می‌توان فرض کرد که ترکیب کردن این دو روش تمرینی می‌تواند باعث بهبود شتاب حداکثر و توانایی پرش گردد. هدف از این مطالعه مقایسه اثرات تمرین چهار هفته به مدت چهار روز در هفته تحریک الکتریکی ماهیچه به‌تنهایی، دوبار در هفته تمرین پلی متریک به‌تنهایی و دو بار در هفته تمرین تحریک الکتریکی ماهیچه همراه با دوبار در هفته تمرین پلی متریک بر توان غیر هوازی و قوای عضلانی ایزومتریک در افراد سالم بود. هدف دوم مشخص کردن CSA عضلات تمرین دیده بود، چراکه به‌صورت مؤثر اطلاعات کافی در زمینه تغییرات عضلانی پس از برنامه‌های تمرینی EMS وجود ندارد.

مواد و روش‌ها

افراد مطالعه

۴۰ نفر دانشجوی علوم تربیت‌بدنی به‌صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. به هرکدام از افراد رضایت‌نامه کتبی برای شرکت در مطالعه داده شد و خطرات و مزیت‌های مطالعه به‌دقت پیش از آغاز مطالعه برای آن‌ها تشریح شد. سپس، افراد رضایت‌نامه کتبی را پیش از شرکت مطالعه امضا کردند. در فاز آزمایشی افراد نمی‌توانستند هیچ‌گونه برنامه استقامتی و قدرتی از هر نوعی که درنتیجه مطالعه اثرگذار باشد را انجام دهند. این مطالعه مطابق با بیانیه هلسینکی انجام‌شده و به تأیید کمیته پژوهش‌های انسانی دانشگاه رسیده است. هیچ‌کدام از افرادی که بیماری شناخته‌شده و تجربه پیشین EMS را گزارش نکردند.

طراحی آزمایشی

مجموعه مدت مطالعه چهار هفته تمرین بود. پیش از آغاز آزمون هر فرد با پروتکل آزمون آشنا شده و جلسه آزمون عملی کامل را انجام داد. پس‌ازاین جلسه آشناسازی با آزمون، هر فرد در سه نوبت مجزا با پروتکل‌های یکسان مورد آزمون قرار گرفت: ۱) پیش از آغاز تمرین، ۲) پس از کامل شدن دوره تمرین چهارهفته‌ای و ۳۹ دو هفته پس از پایان دوره تمرین (شرایط بدون تمرین). پس از آزمون مبنا، افراد مطابق با مشخصات فیزیکی، قوای ایزومتریک حداکثری، ارتفاع پرش و زمان سرعت هماهنگ شده و به‌صورت تصادفی به یکی از چهار گروه اقدام تخصیص داده شدند که چهار بار در هفته این تمرینات را انجام می‌دادند: تحریک الکتریکی ماهیچه (EG، n = 10، سن ۱۹٫۴± ۰٫۴؛ قد ۱٫۷۶± ۰٫۰۱؛ وزن ۷۲٫۷± ۱٫۵)؛ پلی متریک (PG، n = 9، سن ۲۰٫۸± ۰٫۶؛ قد ۱٫۷۹± ۰٫۰۲؛ وزن ۷۹٫۷± ۲٫۱)؛ ترکیب تحریک الکتریکی ماهیچه و پلی متریک (EPG، n = 11، سن ۲۱٫۴± ۰٫۹، قد ۱٫۷۹± ۰٫۰۲؛ وزن ۸۰٫۲± ۱٫۵). گروه کنترل متشکل از ۱۰ نفر تمرین نکرده و قبل و پس از چهار هفته به‌منظور سنجش قابلیت اطمینان مشاهدات مورد آزمون قرار گرفتند (CG، n = 10، سن ۲۰٫۶± ۰٫۶؛ قد ۱٫۷۷± ۰٫۰۲؛ وزن ۷۱٫۶± ۱٫۹).

پروتکل‌های تمرین

گروه تحریک الکتریکی ماهیچه (EG)

تمرین EMS ماهیچه‌های کشش زانوها چهار روز در هفته به مدت چهار هفته (۱۶ جلسه) طول کشید. چهار روز تمرین با یک روز استراحت تقسیم شد. هر جلسه ۳۴ دقیقه طول می‌کشید و از بخش‌های زیر تشکیل می‌شد: ۵ دقیقه گرم کردن EMS با فرکانس کم (۵ Hz) و ۲۹ دقیقه که در آن ۵۳ انقباض ایزومتریک روی عضلات کشاله زانو اجرا شد. هر ۳ ثانیه انقباض با یک دوره استراحت ۳۰ ثانیه‌ای همراه بود. محرک سیگنال موج مربعی متقارن دوفازی با فرکانس ۱۲۰ Hz را ایجاد کرده که پهنای ضربه ۴۰۰ μs را تولید می‌کند. چرخه وظیفه ۱۰%، زمان بلند شدن، شیب رو به بالا ۰٫۷۵ s و زمان سقوط، شیب رو به پایین ۰٫۵ s پذیرفته شد. سطح جریان به‌صورت انفرادی برای هر فرد در حالت حداکثر تحمل آن‌ها تنظیم شد و سطوح تحمل شدت برای هر فرد ثبت شد (۰–۱۲۰ mA). سه، الکترود چسبنده باضخامت دو میلی‌متر روی هر ران استفاده شد: یک الکترود منفی (۱۰ × ۵ cm) روی بخش عضله چهار سر (تقریباً ۱۰cm زیر کشاله ران) و دو الکترود مثبت (۵ × ۵ cm) تا حد ممکن نزدیک به نقطه حرکتی عضلات مرکزی و کناری قرار گرفتند. برای استاندارد کردن زوایای زانو و لگن، افراد مطالعه روی یک مت دراز کشیده و پاها داخل یک میله دیواری قرار گرفت. مفصل زانو با زاویه ۱۲۰ درجه ثابت شد و زاویه لگن در طول ۱۶ جلسه تمرین ثابت بود. این زاویه مفصلی استفاده شد به این خاطر که در سایر مطالعات مؤثرترین حالت بود.

گروه پلی متریک (PG)

تمرین پلی متریک دو روز در هفته به مدت چهار هفته (۸ جلسه) با یک روز استراحت بین آن‌ها انجام شد. در جلسه ۵۰ دقیقه طول کشیده و از بخش‌های زیر تشکیل می‌شد: ۱۵ دقیقه گرم کردن به روش استاندارد (دویدن به مدت ۱۰ دقیقه، تمرینات کششی به مدت ۵ دقیقه و ۳ دوی سرعت در حد متوسط)، ۲۵ دقیقه کار پلی متریک و ۱۰ دقیقه تمرینات کششی. کار پلی متریک از پرش‌های افقی و دراپ تشکیل می‌شد. در طول چهار جلسه تمرین اول (هفته اول و دوم) پرش‌های افقی بیشتری وجود داشت و متوسط ۹۰ پرش برای هر جلسه به دست آمد (۳۶۰ پرش). در چهار جلسه آخر (هفته سوم و چهارم) پرش‌های دراپ بیشتر بود و میانگین ۱۰۵ پرش برای هر جلسه به دست آمد (۴۲۰ پرش). این توضیح باهدف افزایش شدت (از افقی به حالت عمودی) و حجم (تعداد پرش) جلسات تمرینی انتخاب شد. برای نگهداری شدت حداکثر، ریکاوری بین دو سری پرش متوالی همیشه کامل می‌شد (از ۲ تا ۵ دقیقه، بسته به نوع و تعداد پرش‌ها). در طول پرش‌های دراپ از افراد خواسته شد تا وضعیت قرارگیری بدون انعطاف زانو تقریباً ۱۰۰ درجه را انجام دهند. بر این منظور، زاویه انعطاف زانوی انتخاب‌شده به‌صورت ترجیحی و فردی را برای رسیدن به ارتفاع پرش مطلوب تضمین کردیم. این تمرین روی پیست ورزش‌کاران یا یک سطح سینتیک انجام شد چراکه خیلی سفت نبودند. به خاطر شاخص بالای آسیب‌دیدگی شرایط در تمرینات پلی متریک بسیار مهم است.

گروه ترکیب تحریک الکتریکی ماهیچه و پلی متریک (EPG)

برنامه تمرینی چهارهفته‌ای متشکل از ۱۶ جلسه، چهار بار در هفته بود: ۸ جلسه تمرین EMS (2 بار در هر هفته، شبیه به EG) و ۸ جلسه تمرین پلی متریک (۲ بار در هر هفته، شبیه به PG). در طول یک هفته دو روز تمرین EMS و دو روز تمرین پلی متریک و یک روز استراحت بین آن‌ها انجام شد. برای این منظور، PG به‌عنوان گروه کنترل برای EPG استفاده شد و مزایا به خاطر تمرینات ترکیبی متفاوت بودند. مشخصات جریان و پروتکل تحریک الکتریکی ماهیچه به‌کاربرده برای EPG برای افرادی که به EG تخصیص‌داده‌شده یکسان بودند. بااین‌وجود، کار پلی متریک انجام‌شده توسط این گروه شبیه کار PG بود.

گروه کنترل (CG)

هیچ تمرینی توسط CG انجام‌ نشد. این گروه پروتکل‌های آزمون مشابه سایر گروه‌ها را اجرا کردند.

پروتکل‌های آزمون

آزمون عملکردی ابتدا پس از ۱۰ دقیقه گرم کردن استاندارد انجام شد که شامل دویدن با شدت کم، دویدن با شتاب مختلف، پرش با شدت افزایش‌یافته به‌صورت تصاعدی و تمرینات کششی می‌شد. در تمام آزمون‌های عملکردی عصبی عضلانی تشویق شفاهی برای به هر فرد برای انگیزه دادن به آن‌ها در جهت اجرای فعالیت‌های آزمون به‌صورت حداکثری ارائه شد.

زمان دوی سرعت ۲۰ متر

آزمون‌های سرعت دویدن در یک مسیر سرپوشیده انجام شد. آزمون سرعت دویدن از سرعت حداکثری ۲۰ متر، با ۲۰ ثانیه استراحت بین هردوی سرعت تشکیل می‌شد. زمان دویدن با استفاده از دریچه‌های فوتوسل قرارگرفته ۰٫۴m بالاتر از سطح زمین و دقت ۰٫۰۰۱ s ثبت شدند. افراد زمانی که در جایگاه شروع آماده شدن اعلام آمادگی می‌کردند و نیم متر پشت خط شروع ایستادند. به حالت ایستاده برای هر نفر یکسان بود. زمان‌سنج به‌صورت خودکار با گذشتن افراد از اولین دروازه در فاصله ۰ متر فعال شد. در اندازه‌گیری‌های مکرر دوی سرعت ضریب تغییرات شامل متغیرهای روش و بیولوژیکی کمتر از ۱٫۵% بود.

آزمون پرش

از افراد خواسته شد تا پرش اسکات متمرکز عمودی حداکثر (SJ) و پرش معکوس عمودی حداکثر (CMJ) را با حرکت آماده‌سازی با کشیدن پاها به سمت پایین و سپس عملیات متمرکز انجام دهند. ارتفاع پرش از زمان پرواز محاسبه شد. پرش‌های عمودی روی یک مت تماسی متصل به یک کامپیوتر انجام شدند. SJ و CMJ باعث می‌شد افراد دستان در طول پرش دستان خود را روی کمش نگهدارند. انعطاف زانو در مدت پرش استاندارد نشده بود. سه پرش حداکثر ثبت شد؛ و تقریباً ۱۰ ثانیه استراحت و مقدار حداکثری برای تحلیل‌های بعدی به کار گرفته شد.

قوای ایزومتریک دووجهی حداکثری

تمام افراد به‌منظور قوای ایزومتریک حداکثر اختیاری مورد آزمون قرار گرفتند. هر فرد در شرایط ایزومتریک روی بستر نیرو حرکت اسکات انجام داده و از کشیده شدن روبه بالا توسط شانه‌هایش که در تماس با میله ثابت‌شده برای نگهداری زاویه زانو به‌صورت ۱۲۰ درجه تعبیه‌شده جلوگیری می‌شد. ارتفاع میله برای هر فرد در آزمون‌های مختلف ثابت بود. با یک دستور هر فرد حداکثر نیروی خود را در برابر بستر نیرو با فشردن شانه‌هایش به میله ثابت وارد می‌کرد. به افراد دستور داده شد تا حداکثر نیروی خود را با سرعت هرچه بیشتر در دوره ۲٫۵-۴ ثانیه وارد کنند. زمان استراحت بین هر انقباض حداکثری همیشه ۳ دقیقه بود. سه آزمایش برای هر شرایط آزمون انجام‌شده و بهترین عملکرد آزمایش برای تحلیل‌های آماری بعدی استفاده شد. حداکثر انقباض اختیاری ایزومتریک در ارتباط با وزن بدن بیان شد (BW).

CSA عضله ران

محیط و ضخامت پوست ران‌ها در قسمت دیستال، در محل الکترود قرارگرفته روی عضلات کناری و میانی اندازه‌گیری شد. به‌منظور برآورد کردن مساحت بافت (عضله و استخوان) مدل ارائه‌شده توسط Knapik همکاران استفاده شد. مساحت سطح مقطع ران (CSA) به‌عنوان مقدار میانگین ران‌های چپ و راست بیان شد. تمام ابعاد اندازه‌گیری‌های انسانی توسط یک فرد انجام شد که قبلاً صلاحیت آزمون را بیش از r > 0.90 نشان داده بود. تمام اندازه‌گیری‌ها سه بار انجام‌شده و متوسط سه مقدار مورد تحلیل قرار گرفت.

تحلیل آماری

روش‌های استاندارد آماری برای محاسبات میانگین‌ها و مقادیر خطای استاندارد استفاده شدند. تحلیل واریانس یک‌سویه (ANOVA) به‌منظور مشخص کردن تفاوت‌های بین قوای حداکثری ابتدایی و ناگهانی چهار گروه و مساحت سطح مقطع استفاده شد. نتایج مربوط به تمرین با استفاده از ANOVA دوسویه با مقادیر تکرار شده (گروه‌ها × زمان) ارزیابی شدند. زمانی که مقدار معنادار F به دست آمد، روند کارهای Scheffe برای پیدا کردن تفاوت‌های دوتایی بین میانگین‌ها استفاده شد. تغییرات مطلق انتخاب شد از طریق ANOVA یک‌سویه مورد تجلیل قرار گرفتند. محاسبات توان آماری برای این مطالعه از ۰٫۸۰ تا ۰٫۸۶ بودند. ضابطه p < 0.05 برای برقرار کردن سطح اهمیت آماری استفاده شد.

نتایج

هیچ‌گونه تغییرات معناداری در وزن بدن در هیچ گروهی در سرتاسر ارزیابی‌های مختلف انعکاس پیدا نکرد. علاوه‌براین، هیچ‌گونه تغییراتی در گروه‌های PG و CG در هیچ‌کدام از متغیرهای تست‌شده در هرلحظه مشاهده نشد. افزایش معناداری در EPG در SJ و CMJ پس از تمرین مشاهده شد (شکل‌های ۱ و ۲). هیچ‌گونه تغییرات معناداری در SJ و CMJ پس از تمرین یا در شرایط بدون تمرین برای EG مشاهده نشد. هیچ‌گونه تفاوت معناداری در بزرگی تغییرات SJ و CMJ پس از شرایط بدون تمرین بین EG و EPG مشاهده نشد.

افزایش معناداری در زمان دویدن پس از تمرین در EG مشاهده شد (شکل ۳). علاوه‌براین، کاهش معناداری در سرعت دویدن پس از تمرین برای EPG مشاهده شد. افزایش زمان دویدن پس از تمرین در EG بیشتر از زمان دویدن ثبت‌شده در EPG بود. پیشرفت‌های به‌دست‌آمده در CMJ، SJ و ST پس از تمرین در EPG بیشتر از موارد ثبت‌شده در EG بودند.

افزایش معناداری در MVC پس از تمرین و در شرایط بدون تمرین در EG مشاهده شد (شکل ۴). افزایش معناداری در MVC نیز پس از تمرین مشاهده شد، اما پس از شرایط بدون تمرین در EPG این‌گونه نبود. هیچ‌گونه تفاوت معناداری در بزرگی افزایش بین EG و EPG پس از تمرین در MVC مشاهده نشد. بااین‌حال، افزایش در MVC اساس شرایط بدون تمرین در EG بیشتر از موارد ثبت‌شده در EPG بودند. افزایش معناداری در CSA پس از تمرین در EG و EPG مشاهده شد (شکل ۵). هیچ‌گونه تفاوت معناداری در بزرگی افزایش پس از تمرین در CSA بین EG و EPG مشاهده نشد.

شکل ۱: ارتفاع پرش عمودی برای پرش اسکات (SJ) در هر گروه قبل و پس از تمرین، همچنین پس از دو هفته بدون تمرین. * و $ نشان می‌دهند که ارتفاع پرش به‌صورت معناداری بیشتر از قبل و بعد از تمرین بوده است؛ “a” نشان‌دهنده تفاوت معنادار در تغییرات نسبی پس از تمرین با EG، PG و CG است. مقادیر میانگین بعلاوه انحراف استاندارد هستند.

شکل ۲: ارتفاع پرش عمودی برای پرش معکوس (CMJ) در هر گروه قبل و پس از تمرین، همچنین پس از دو هفته بدون تمرین. * نشان می‌دهد که ارتفاع پرش به‌صورت معناداری بیشتر از قبل تمرین بوده است؛ “a” نشان‌دهنده تفاوت معنادار در تغییرات نسبی پس از تمرین با EG، PG و CG است. مقادیر میانگین بعلاوه انحراف استاندارد هستند.

در هر دو گروه EMS، شدت‌جریان تحمل شده به‌صورت معناداری در طول تمرین افزایش یافت. در طول جلسات هشت‌گانه تمرینات ابتدایی (از S1 تا S8)، هیچ‌گونه تفاوت معناداری در حداکثر شدت‌جریان تحمل شده (بیان‌شده برحسب ملی آمپر) در میان گروه‌ها مشاهده نشد (شکل ۶).

شکل ۳: زمان دوی سرعت در هر گروه قبل و پس از تمرین، همچنین پس از دو هفته بدون تمرین. “a” نشان‌دهنده تفاوت معنادار در تغییرات نسبی پس از تمرین با EG، PG و CG است. مقادیر میانگین بعلاوه انحراف استاندارد هستند.

شکل ۴: انقباض اختیاری ایزومتریک حداکثری کشنده‌های زانو در هر گروه قبل و پس از تمرین، همچنین پس از دو هفته بدون تمرین. * و $ نشان می‌دهند که MVC به‌صورت معناداری بیشتر از قبل و پس از تمرین بوده است. مقادیر میانگین بعلاوه انحراف استاندارد هستند.

 

 

بحث

یافته‌های اصلی این مطالعه نشان داد که برنامه تمرینی چهار هفته ترکیبی تحریک الکتریکی ماهیچه و پلی متریک به‌صورت معناداری ارتفاع پرش و سرعت دویدن در ورزش‌کاران مرد فعال به لحاظ فیزیکی را افزایش داده است. علاوه‌براین، EMS به‌تنهایی یا همراه با تمرین پلی متریک منجر به افزایش قوای حداکثری و تا حدودی هایپرتروفی عضلات تمرین یافته می‌شود. بااین‌حال، تمرین EMS به‌تنهایی منجر به هیچ‌گونه پیشرفتی در افزایش قدرت پرش ناگهانی نمی‌شود. این نتایج بیان می‌کند که EMS همراه با تمرین پلی متریک می‌تواند برای بالا بردن عملکرد ورزش‌کاران، به‌طور مثال در پرش عمودی و شتاب حداکثر، استفاده شود.

شکل ۵: مساحت خالص ران در هر گروه قبل و پس از تمرین، همچنین پس از دو هفته بدون تمرین. * و $ نشان می‌دهد که CSA به‌صورت معناداری بیشتر از قبل و پس از تمرین بوده‌اند. “a” و “b” تفاوت‌های معناداری در تغییرات نسبی با PG و CG پس از تمرین و در شرایط بدون تمرین را نشان می‌دهند. مقادیر میانگین بعلاوه انحراف استاندارد هستند.

مطالعات کمی اثرات سازگاری‌های ایجادشده با تمرین EMS بر حرکات ناگهانی جنبشی بسته مانند پرش‌های عمودی و عملکرد به‌صورت حداکثری را بررسی کرده‌اند. در این مطالعه EPG باعث بهبود CMJ، SJ و ST شده است، درحالی‌که هیچ‌گونه تغییر معناداری در ارتفاع پرش یا حتی کاهش ST در EG مشاهده نشد. این یافته‌ها با یافته‌های Maffiuletti و همکاران و Malatesta و همکاران مطابقت دارد که مزیت‌های پرش عمودی پس از تمرین EMS همراه با تمرینات بسکتبال یا والیبال را گزارش کردند. بااین‌حال، این سه مطالعه تلاشی برای مجزا کردن اثرات تمرین EMS نداشتند، ازآنجاکه آن‌ها نیز تمرینات پرشی را در جلسات تمرینی والیبال و بسکتبال علاوه بر تمرین EMS انجام دادند. در مطالعه حاضر، برخی ملاحظات باید هنگام تفسیر نتایج به خاطر یکسان نبودن تعداد جلسات تمرینی بین گروه‌های آزمایشی انجام شود. بااین‌حال، در آزمایش حاضر، به خاطر اینکه گروه پرشی کنترل‌شده بودند، هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که تغییرات ایجادشده با تمرین در ارتفاع پرش و عملکرد دوی سرعت اصولاً به ترکیب EMS و P و نه حتی برنامه EMS آن‌ها و نوع برنامه تمرینی تخصصی آن‌ها مربوط بوده است. همراه با افزایش ایجادشده به‌واسطه تمرین EMS که پیش‌تر گزارش‌شده، همچنین نشان داده‌شده است که تمرین EMS به‌تنهایی می‌تواند توانایی انجام حرکات ناگهانی در فعالیت‌های ایزو سینتیک عضلانی را بهبود بخشد. بااین‌حال، هیچ‌گونه مطالعه‌ای افزایش مطلوب تمرین EMS به‌تنهایی بر حرکات ناگهانی پیچیده مانند پرش یا زمان دویدن حداکثر را نشان نداده است. این شرایط نشان می‌دهد که تمرین EMS به‌تنهایی به نظر محرکی مثبت در بهبود افزایش عصبی عضلانی در طول حرکات غیرطبیعی مانند اقدامات آزمون ایزومتریک و ایزو سینتیک و اقدامات عضلانی تخصصی مجزا مانند کشش زانو خواهد بود، اما باعث تحریک مطلوب در حرکات عصبی عضلانی پیچیده‌تر نمی‌شود. همچنین احتمال دارد که نتیجه مثبتی بر پرش ارتفاع به دست آید اگر EMS نه‌تنها به گروه عضلات چهار سر بلکه به سایر عضلات مهم شرکت‌کننده در فرآیند پرش یا سرعت دویدن اعمال شود؛ و همچنین می‌تواند منجر به زمان EMS مشابه در فعالیت‌های ناگهانی عضلانی یا فعالیت‌های ناگهانی اختیاری شود. بااین‌حال، اثرات تمرین EMS با تحریک هم‌زمان عضلات چهار سر و عضلات سه سر بر آزمون پرش تعمیم‌پذیر نیستند. Maffiuletti و همکاران نشان دادند که چهار هفته تمرین EMS عملکرد پرش را افزایش می‌دهد. ازطرفی‌دیگر، Malatesta و همکاران نشان دادند عملکرد پرش پس چهار هفته تمرین EMS هر دو گروه عضلانی بهبود نداشته است. احتمال دیگر می‌تواند مربوط به افزایش عضلانی ایجادشده با تحریک الکتریکی انتخابی و نامتعادل باشد، اگرچه تمرینات پلی متریک می‌توانند نه‌تنها عضلات چهار سر بلکه همسترینگ را تقویت کنند. درنهایت، می‌توان این نکته در نظر گرفته شود که انعطاف زاویه زانو استفاده‌شده در تمرین EMS تا حدودی متفاوت از تمرین پرش بوده است، به‌طوری‌که مفهوم «تخصصی بودن» زاویه انعطاف زانو در طول‌افزایش قوای جسمانی نیز می‌تواند عنوان فاکتور محتمل اثرگذار و تفاوت‌های مشاهده در افزایش پرش باشد. در حدود نتایج آزمایشگاهی ما، باید اشاره شود که حداکثر شدت تحریک متحمل شده ارائه‌شده و افراد تضمین‌کننده سطوح یکسان قوای جسمانی ایجادشده در انقباض‌های EMS در سرتاسر گروه‌های آزمایشی و جلسات تمرینی نیستند. همچنین احتمال این وجود دارد که گروه‌های فعال فیزیکی و همسان افراد شرکت‌کننده در مطالعه حاضر تأثیرپذیری‌هایی کوچک بین فردی را برای مشخص کردن شدت انقباض در سطح عضله وارد کرده باشند. ازاین‌رو، اثرات مطالعات تمرین چندگانه EMS همچنین مقایسه صحیح بین نظرات تمرین حجم پلی متریک، EMS و عملکرد پلی متریک ترکیبی و تمرین EMS بر عملکرد ورزش‌کاران تضمین‌کننده بررسی‌های بیشتر پیش از به کاربردن برای ورزش‌کاران سطح بالا هستند.

شکل ۶: مقادیر متوسط شدت‌جریان تحمل شده توسط EG و EPG در هر جلسه تمرین (S1, S2…, S16). تفاوت‌های بین جلسه نشان داده‌شده و جلسات پیشین: * p < 0.05. EG = گروه تحریک الکتریکی ماهیچه؛ EPG = گروه تحریک الکتریکی ماهیچه و پلی متریک.

این مطالعه اولین مطالعه‌ای است که اثرات تمرین EMS بر عملکرد دوی سرعت را بررسی کرده است. پس از چهار هفته EMS، ST در EPG به‌صورت معناداری در مقایسه با پیش از تمرین افزایش یافت، اگرچه هنگامی‌که تمرین EMS و P به‌تنهایی انجام شدند هیچ‌گونه تغییری مشاهده نشد. این نتایج برخلاف تعداد محدود مطالعاتی است که اثرات برنامه‌های تمرینی پلی متریک را بر عملکرد سرعت تحلیل کردند. این مطالعات مشاهده کردند که تمرین ناگهانی پلی متریک می‌توانند برای بهبود عملکرد دوی سرعت در فاصله‌ای کوتاه پس از جلسات تمرینی پرش ۱۵-۳۰ مرتبه‌ای مؤثر باشند. در مطالعه حاضر نبودن تغییرات معنادار در عملکرد دوی سرعت پس از تمرین پلی متریک به‌تنهایی می‌تواند محرک کافی باشد که منجر به تحریک محدود در جهت افزایش بیشتر پرش عمودی و عملکرد سرعت گردد. بااین‌حال، همان‌طور که قبلاً گفته شد، ترکیب برنامه EMS و پلی متریک می‌تواند برای بهبود عملکرد عصبی عضلانی در توانایی‌های تخصصی و پیچیده مانند دوی سرعت کافی باشد.

به‌طورکلی پذیرفته‌شده است که تمرین استقامتی سیستماتیک همراه با EMS می‌توانند منجر به افزایش قابل‌ملاحظه قوای جسمانی گردد. مکانیزم‌های اصلی مربوط به بهبود عملکرد قوای جسمانی پس از تمرینات استقامتی همراه با EMS حاصل از فعال‌سازی نسبی بیشتر عضلات تمرین دیده می‌شود. به‌صورت تدریجی، افزایش هایپرتروفی عضلانی مربوط به توسعه قوای جسمانی در مراحل آخر تمرینات استقامتی شدید می‌شود. نتایج حاضر با این مطالعات سازگاری دارند، چراکه پس از چهار هفته تمرین EMS حداکثر قوای زانوها و جرم متوسط ماهیچه‌های پا به‌صورت معناداری در مقایسه با شرایط پیش تمرین بیشتر بودن (شکل‌های ۴ و ۵). افزایش ابتدایی در قوای جسمانی و جرم عضله می‌تواند بیشتر از افزایش ثبت‌شده پس از دوره مشابه تمرینات استقامتی به‌تنهایی باشد. Ruther و همکاران مشاهده کردند که افزایش مساحت سطح مقطع عضله پا به‌صورت معناداری پس از ۱۸ جلسه تمرین EMS نسبت به دوره مشابه برنامه تمرین استقامتی اختیاری به‌صورت سنتی بیشتر بوده است. به‌طور مشابه، پیش‌تر بیان شد که ۱۲-۱۵ جلسه تمرین EMS یک گروه عضله چهار سر محرک مثل تمرینی برای افزایش قوای حداکثر زانو و عضلات کششی لگن به میزان ۲۲–۴۴% بوده است.

بااین‌وجود، همان‌طور که قبلاً گفته شد، سازگاری‌های عصبی می‌تواند فاکتور مهم‌تری در مطالعه حاضر نسبت به هایپرتروفی عضلانی برای بیشتر شدن قوای جسمانی پس از تمرین EMS باشد. به خاطر اینکه هیچ‌گونه داده‌های مربوط به تحریک الکتریکی ماهیچه ثبت‌نشده است، بزرگی و زمان سازگاری‌های عصبی قابل ارزیابی نیست. از طرف دیگر، ملاحظات خاصی باید هنگام تفسیر افزایش عضلانی حاضر ایجاد شود چراکه روش غیرمستقیم استفاده‌شده می‌تواند مساحت سطح مقطع ران و بافت را در حالت کلی دست بالا در نظر بگیرد.

در برخی موارد، پس از تمرین‌های EMS شدید، ممکن است اثر «ریباند» اتفاق بیفتد که منجر به افزایش عملکرد هنگام بازگشت محرک تمرین به سطح متوسط خواهد شد. در مطالعه حاضر، تمرین به مدت دو هفته برای ازبین‌رفتن «اثر ریباند» بر تمام گروه‌ها متوقف شد، به‌طوری‌که شدت بالاتر ممکن است منجر به افزایش عملکرد در چرخه بعدی گردد برحسب دانش نویسندگان، میزان وسعت حفظ یا حفظ نشدن اثرات تمرین EMS به‌تنهایی پس از یک دوره کوتاه تمرین استاندارد والیبال و بسکتبال سنجیده نمی‌شود. این مطالعات مشاهده می‌کنند که افزایش دو هفته تمرینات والیبال و بسکتبال پس از یک دوره تمرین کوتاه ترکیبی پلی متریک و EMS می‌تواند منجر به سایش بیشتر عملکرد قوای عضلانی ناگهانی گردد. برخلاف مطالعات پیشین، مطالعه ما نشان می‌دهد که مجموع افزایش قوای عضلانی ناگهانی به‌دست‌آمده در گروه پلی متریک و EMS به‌صورت ترکیبی به نظر به مقادیر پیش از تمرین پس از توقف تمرین به مدت دو هفته برمی‌گردد، اگرچه حداکثر عملکرد دوی سرعت بدون تغییر باقی ماند. همچنین جالب است مشاهده شود که در تمرین EMS به‌تنهایی، حداکثر افزایش قوای جسمانی به‌صورت معناداری پس از توقف تمرین به مدت دو هفته دیگر افزایش یافت. این شرایط بیان می‌کند که پیشرفت اولیه در عملکرد عصبی عضلانی به‌راحتی پس از برنامه‌های تمرینی EMS همراه با پلی متریک به‌صورت ترکیبی ایجاد شود، اما برخلاف برنامه‌های تمرینی EMS با شدت بالا، توقف برنامه‌ها برای دوره‌ای کوتاه‌مدت هیچ‌گونه مزیت بیشتری فراهم نمی‌کند.

به‌طور خلاصه، یافته‌های اصلی این مطالعه نشان داد که چهار هفته برنامه تمرین ترکیبی تحریک الکتریکی ماهیچه و پلی متریک به‌صورت قابل‌توجهی ارتفاع پرش و سرعت دویدن را در افراد فعال جسمی افزایش داده است. علاوه بر این، EMS به‌تنهایی یا EMS در ترکیب با تمرین پلی متریک منجر افزایش قوای جسمانی حداکثری و تا حدودی هایپرتروفی عضلانی تمرین دیده می‌شود. بااین‌حال، تمرین EMS به‌تنهایی منجر به هیچ افزایشی در قدرت پرش ناگهانی یا تغییر در عملکرد سرعت نشده است. نتیجه حاضر نشان می‌دهند که EMS همراه با تمرین پلی متریک می‌تواند برای افزایش عملکرد ورزش‌کاران در توانایی‌هایی مانند پرش عمودی و شتاب حداکثری استفاده شود.