اثرات تمرین تحریک الکتریکی بسکتبال
اثرات تمرین تحریک الکتریکی ماهیچه و انجام بسکتبال در قوای عضله و توانایی پرش
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی تأثیر برنامه تمرینی تحریک الکتریکی ماهیچه به مدت چهار هفته و قوای جسمانی کشش زانو و عملکرد پرش عمودی از میان ۱۰ بازیکن بسکتبال بود. جلسات تحریک الکتریکی ماهیچه سه بار در هفته انجام شدند؛ هر جلسه از ۴۸ انقباض تشکیل میشد. آزمون قبل و بعد از برنامه تمرینی تحریک الکتریکی ماهیچه (هفته چهارم) و یکبار دیگر پس از چهار هفته تمرین نرمال بسکتبال (هفته هشتم) انجام شد. در هفته چهارم، قوای ایزو سینتیک بهصورت معناداری در سرعتهای برون مرکز و متمرکز افزایش یافت؛ این مورد برای سرعتهای با مرکزیت کم به دست نیامد. تمرین تحریک الکتریکی ماهیچه همچنین باعث افزایش قوای ایزومتریک در دو زاویه مجاور زاویه تمرین شد. پرش اسکات بهصورت معناداری به میزان ۱۴% در هفته چهارم افزایش یافت، درحالیکه پرش حرکت معکوس هیچگونه تغییری نشان نداد. در هفته هشتم، افزایش قوای ایزومتریک، ایزو سینتیک و عملکرد پرش اثبات حفظشده و عملکرد پرشی معکوس بهصورت معناداری به میزان ۱۷% افزایش یافت. تحریک الکتریکی ماهیچه بهعنوان بخشی از برنامه تمرین کششی کوتاه قوای کشش زانو و عملکرد پرش اسکات بازیکنان بسکتبال را افزایش داد.
کلیدواژهها: دینامومتر ایزو سینتیک، قوای ایزومتریک، کشندههای زانو، تمرین قدرتی، پرش اسکات، پرش معکوس.
مقدمه
تحریک الکتریکی ماهیچه (EMS) اصولاً در برنامههای توانبخشی هنگامیکه عملکرد عصبی مختل شده، بهعنوانمثال نتیجه آسیب فیزیکی، استفاده میشود. این روش بهعنوان جایگزین مناسبی برای فرایندهای اختیاری در نظر گرفته میشود. در سالهای اخیر، توسط ورزشکاران در حوزه برنامههای تمرینی در جهت افزایش عملکرد جسمانی و قدرت بدنی استفادهشده است. مطالعات بهرهوری در دوچرخهسواری، شنا و وزنهبرداری انجامشدهاند. بااینحال، هیچکدام در ورزشهای تیمی مانند بسکتبال انجامشدهاند. عضلات چهار سر، عضلات سه سر و عضلات دو سر پیشتر بهوسیله الکتریسیته تحریکشدهاند. افزایش قوای جسمانی بهصورت کاملاً متفاوت از ۰% تا ۴۴% گزارششده است. روشهای مختلف تحریک و پروتکلهای آزمایش، شرایط پیش از تمرین، ارتعاش میان فردی میتواند باعث پراکندگی شود.
تنها یک مطالعه بررسی کرد که آیا تمرین EMS در عملکرد پرش عمودی مؤثر است یا خیر. این نویسندگان گزارش کردند که برنامه تمرین استقامتی ویژه با EMS ارتفاع پرش عمودی در یک گروه از مربیان تنیس حرفهای و ورزشکاران در بخشهای تفریحی را بهبود بخشیده است.
مسابقه بسکتبال معمول شامل مجموع میانگین ۴۶ ± ۱۲ پرش برای هر بازیکن میشود، با یا بدون چرخه کشش و جمع شدگی (SSC). Hubley و Wells نشان دادند که فعالیت عضله چهار سر ۵۰% کار انجامشده در پرش عمودی را تشکیل میدهد. یافتههای مشابهی توسط Bosco همکاران برای پرشهای اسکات (SJ) و پرش معکوس (CMJ) گزارش دهند، اگرچه فعالسازی ماهیچهای متفاوت است. همچنین در CMJ کار بیشتری در فاز متمرکز انجام میشود. SSC امکان ذخیرهسازی انرژی الاستیک و سپس استفاده مجدد از آن را فراهم میکند، چیزی که در SJ اتفاق نمیافتد. مطالعه انجامشده بر روی بازیکنان بسکتبال زن و مرد نشان داد که عملکردهای SJ و CMJ بهصورت معناداری با حداکثر نیروی ایزومتریک کششی پاها مرتبط است. ازاینرو، نقش قوای حداکثری نیز میتواند برای افزایش قوای جسمانی بهصورت ناگهانی مهم باشد. اگرچه تولید نیروی ناگهانی عضلات کششی پاها بهعنوان مشخصه عملکردی عصبی عضلانی مهمی در میان بازیکنان بسکتبال نشان دادهشده است، مطالعات بسیار کمی برای مشخص کردن مؤثرترین برنامه تمرینی در جهت بهبود قوای عضلانی و توانایی پرش عمودی در یکفصل رقابتهای بسکتبال انجامشده است. Amiridis و همکاران نیز مشاهده کردند که انجام بسکتبال بهصورت منظم هیچگونه تأثیر سودمندی بر عملکرد قوای جسمانی ندارد.
ازاینرو، هدف اصلی این مطالعه تعیین اثرگذاری برنامه تمرینی تحریک الکتریکی ماهیچه به مدت چهار هفته، علاوه بر تمرین استاندارد بسکتبالی، بر قوای عضلات چهار سر و عملکرد پرش عمودی در یک گروه ۲۰ نفره از بازیکنان بسکتبال بود. هدف دوم تعیین محفوظ ماندن یا افزایش اثرات تمرینی توسط یک دوره چهار هفتگی بیشتر تمرینات بسکتبال بهصورت استاندارد بود.
مواد و روشها
افراد مطالعه
۲۰ بازیکن مرد بسکتبالیست که در دسته دوم لیگ بسکتبال فدراسیون فرانسه به رقابت میپرداختند در این مطالعه شرکت کردند (سن ۲۴٫۷ ± ۳٫۹ سال؛ قد ۱۹۳٫۹ ± ۶٫۹ cm؛ وزن ۸۷٫۷ ±۸٫۹ kg). این افراد بهصورت تصادفی به گروه تحریکشده الکتریکی (ES, n = 10) و گروه کنترل (C, n = 10) تخصیص داده شدند. تمام ۲۰ بازیکن تمرین دادهشده و بهصورت منظم در بسکتبال بهصورت میانگین ۶ تا ۱۰ سال رقابت کرده بودند. هیچکدام از آنها قبلاً در یک تمرین قدرتی سیستماتیک یا تجربه تحریک الکتریکی ماهیچه شرکت نکرده بودند. افراد مطالعه، همگی عاری از آسیبهای قبلی زانو، با مشارکت در مطالعه بر مبنای اختیاری و داوطلبانه موافقت کرده و رضایتنامه کتبی را پر کردند. تأییدیه این پروژه از کمیته پژوهشهای انسانی دانشگاه بهدستآمده است.
تمرین EMS
یک هفته قبل از آغاز دوره تحریک، گروه ES در دو فصل رقابتی برای رسیدن به پارامترهای تحریک شرکت کردند. جدول ۱ برنامه تمرینی EMS چهارهفتهای را نشان میدهد. این برنامه از ۱۲ جلسه ۱۶ دقیقهای، بهصورت سه جلسه در هفته تشکیل میشود. در مدت تحریک، افراد مطالعه روی دستگاه استفادهشده برای تمرینات کششی عضلات چهار سر بهطوریکه مفصل زانو در زاویه ۶۰ درجه ثابتشده باشد نشستند. پرده عضلات درشتنی میانی (VM) و کناری (VL) میتوانستند بهصورت همزمان تحریک شوند. یک محرک با نیروی باتری بهصورت قابلحمل استفاده شد. سه الکترود چسبنده با ضخامت دو میلیمتر روی هر ران قرار گرفت. الکترودهای مثبت، با اندازهگیری ۲۵cm مربع که خصوصیات دوقطبی غشایی داشتند تا حد ممکن نزدیک به نقطه حرکتی عضلات VM و VL و نزدیک به محل قرارگیری هر عضله قرار گرفتند. الکترود منفی، با اندازهگیری ۵۰cm مربع، روی عضله سه سر، ۱-۳ سانتیمتر پایین رباط کشاله ران قرار گرفت. جریانهای ضربهای با موج چهاروجهی (۱۰۰ Hz) به مدت ۴۰۰ μs استفاده شدند. هر سه انقباض دوم بعد از یک وقفه ۱۷ ثانیه انجام شد. در مدت جلسات تمرینی هر عضله ۴۸ انقباض انجام داد. شدت (دامنه ۰-۱۰۰ mA) بهصورت برخط نظارتشده و توسط هر فرد در آغاز هر جلسه EMS برای تولید نیروی ۸۰% ماکسیمم امتیاز انقباض اختیاری و ارادی حداکثری پیش از آزمون (MVC) مشخص میشد. این سطح باید در آغاز تحریک بهدستآمده و به مدت ۳ ثانیه نگهداری شود. در هر مورد سطح نیرو با یک دینامومتر نوع مایو استاتیک اندازهگیری شده و توسط آزماینده به تأیید رسید. ماکسیمم شدت تحمل شده بین ۶۰ تا ۱۰۰ mA بسته به تفاوتهای میان افراد به لحاظ آستانه درد متغیر بود. هیچ فردی ناراحتی جدی از این جریان را گزارش نکرد. گروه ES هراندازه MVC و هر جلسه EMS را با ۱۰ انقباض عضله بهصورت اختیاری انجام داد (از ۳۰% تا ۸۰% MVC).
جدول ۱: پروتکل تمرین هفتگی
تمرین استاندارد بسکتبال
در طول آزمایش، ورزشکاران همگی در جلسات بسکتبال شرکت کردند که توسط یک مربی نظارت میشد (پنج جلسه در هفته؛ ۹۰ ± ۵ دقیقه در هر جلسه؛ جدول ۱). جلسات معمول به دورههای گرم کردن، دوره اصلی و دوره ریکاوری تقسیم میشد. دوره گرم کردن حدود ۲۵ دقیقه طول کشید و شامل پیادهروی سریع با افزایش سرعت، تمرینات نگهداری توپ، شوتهای در حالت پرش و ۱۰ دقیقه کشش استاتیک میشد. بخش اصلی جلسات شامل مهارتهای مختلف با اهداف متفاوت (مبانی دفاع، روانی حمله، دفاع جمعی، حمله در برابر دفاع مختلف، شرایط ویژه) میشد. نسبت فعالیت /استراحت نزدیک به ۱ بود. دوره ریکاوری حدوداً ۲۰ دقیقه به طول انجامیده و شامل پیادهروی با سرعت کم و حرکات کششی استاتیک به مدت ۱۰ دقیقه میشد.
آزمون قوای جسمانی
یک هفته قبل از آزمون افراد مطالعه در هر دو گروه با دینامومتر ایزو سینتیک در یک جلسه روند آزمایشی کامل آشنا شدند. در روز آزمون افراد با انجام حرکات تمرکزی در حد سرعت زاویه آزمایشی گرم کردند. اندازهگیریهای قوای جسمانی شامل سه حداکثر کشش پای راست، از ۹۰ درجه انعطاف تا کشش کامل، در ۸ سرعت زاویهای و انقباضهای ایزومتریک در زوایای ۴۵، ۵۵، ۶۵، ۷۵ و ۸۵ درجه میشد. پیچش زاویهای ثابت در ۶۵ درجه مستقیماً توسط نرمافزار Biodex اندازهگیری شده و در رابطه سرعت زاویهای/پیچش اعمال شد. دوره استراحت ۴ دقیقهای به این آزمایشات برای از بین بردن اثرات خستگی اعمال شد. برای فعالیت ایزومتریک، تلاش فیزیکی ۳ ثانیه و ۲ دقیقه دوره استراحت بین کارهای جدی انجام شد. آزمایشات ایزومتریک و ایزو سینتیک بهصورت تصادفی ارائه شدند و تنها بهترین عملکردها در تحلیل اعمال شدند. برای کاهش حرکت ران در مدت انقباضها، نوارهایی روی قفسه سینه، لگن، وسط ران و پایین پا اعمال شد. یک نوار هم پا را به بازوی اهرم Biodex متصل میکرد و هماهنگی بین مراکز چرخش محور دینامومتر و محور مفصل زانو در آغاز هر آزمایش بررسی شد. دستها در امتداد قفسه سینه قرارگرفته و هرکدام طرف مخالف شانهها را میگرفتند. نیروی پیچشی در هر زاویه مفصلی به لحاظ گرانشی تصحیحشده بود. برای تمام افراد مطالعه از آنها قبل و پس از تمرین و در زمان یکسان روز در هر موقعیت انجام شدند.
آزمون پرش عمودی
هر فرد پرشهای زمانی را روی مت Bosco انجام داد؛ یک زمانسنج دیجیتال به سیستم برای اندازهگیری زمان پرواز پرشها متصل بود. زاویه مفصل زانو از الکتروگونیومتر تثبیتشده روی پای راست نفرات اندازهگیری شد. کالیبراسیون گونیومتر پیش از هر آزمون انجام شد. پرش اسکات (SJ) با شروع از وضعیت قرارگیری نیمه اسکات استاتیک (زاویه زانو ۹۰ درجه) و بدون حرکت مقدماتی اندازهگیری شد. پرش حرکت معکوس (CMJ) با شروع از وضعیت ایستاده انجامشده و سپس اسکات نشسته تا زاویه زانو برابر ۹۰ ± ۵ درجه ادامه یافته و سپس زانو در یک حرکت یکنواخت کشیده میشد. در طول این آزمونها دستها در وضعیت دستبهکمر برای کاهش نقش آنها نگهداری شدند. وضعیت قرارگیری بالاتنه نیز بهگونهای استاندارد شد که انعطافپذیری و کشش تن حداقل شود. از افراد خواسته شد تا جایی که میتوانند سه مرتبه بپرند و بهترین عملکرد گزارش شد.
تحلیل آماری
اثرات تمرین تحریک الکتریکی بسکتبال
تکنیکهای آماری استاندارد برای محاسبه میانگین، انحراف استاندارد، خطای استاندارد میانگینها و ضریب همبستگی خطی استفاده شدند. تحلیل آماری دادهها با تحلیل واریانس دوسویه انجام شد: گروه (ES, C) و زمان (مبنا، هفته چهارم، هفته هشتم) متغیرهای مستقل بودند. ANOVA یکسویه در گروه ES در هفته چهارم بهمنظور مقایسه افزایش مطلق و افزایش پیشین در امتداد زوایای مفصل انجام شد. زمانی که اثرات درمانی قابلتوجهی اتفاق افتاد، آزمونهای LSD بهمنظور سنجش تفاوتهای معنادار در میان میانگینها استفاده شد. سطح اهمیت برای تمام روند کارها برابر p ≤۰٫۰۵ تنظیم شد.
نتایج
پیش از تمرین هیچگونه تفاوت معناداری بین گروههای ES و C در مشخصات فیزیکی، قوای کششی زانوها و عملکرد پرش عمودی وجود نداشت.
تأثیر بر قوای جسمانی
اثرات تمرین تحریک الکتریکی بسکتبال
در گروه ES، قوای ایزو سینتیک در هفته چهارم تحت شرایط برون مرکز و تحت شرایط متمرکز با سرعتهای بالا افزایش یافت (شکل ۱). تمرین EMS باعث افزایش معنادار قوای ایزو سینتیک در سرعتهای متمرکز پایین نشد. تحلیلهای تخصصی نشان داد که قوای ایزومتریک بهصورت معناداری تنها در دو زاویه مجاور زاویه تمرینی افزایش یافتند (شکل ۲). بااینحال، ANOVA در شرایط افزایشهای مطلق و بهصورت درصدی هیچگونه تفاوتی در زوایای مفصلی نشان نداد. در گروه C، هیچ تغییری در قوای ایزومتریک یا ایزو سینتیک پس از دوره چهار هفته اول مشاهده نشد. در هفته هشتم، مقادیر نیرو شبیه به مقادیر مشاهدهشده در هفته چهارم، برای هر دو گروه باقی ماند. برای گروه کامل افراد هیچگونه ضرایب همبستگی معناداری بین اندازهگیریهای قوای جسمانی و عملکردهای پرش عمودی قبل و پس از تمرین مشاهده نشد. بااینحال، پس از چهار هفته تمرین EMS تغییرات در قوای ایزومتریک در زاویه ۶۵ درجه و تغییرات عملکرد SJ بهصورت معناداری برای گروه ES مرتبط بودند (r = 0.65, p < 0.05).
شکل ۱: رابطه سرعت زاویهای/پیچش کشندههای زانو با استفاده از ثابت پیچش زاویهای (۶۵ درجه) بر گروه کنترل (نمودار پایین) و گروه تحریک الکتریکی (نمودار بالا)
تأثیر بر عملکرد پرش عمودی
در گروه ES، عملکرد SJ بهصورت معناداری به میزان ۱۴% پس از برنامه تمرین چهار هفته EMS افزایشیافته درحالیکه CMJ بدون تغییر باقی ماند (جدول ۲). در گروه C، هیچگونه تغییری در عملکرد پرش عمودی در هفته چهارم مشاهده نشد.
عملکرد SJ در هفته هشتم تفاوت معناداری از عملکرد در هفته چهارم برای هر گروه نداشت. در مقابل، در گروه ES، عملکرد CMJ افزایش معناداری به میزان ۱۷% در هفته هشتم داشت (جدول ۲). هیچگونه تفاوت معناداری برای گروه C مشاهده نشد.
شکل ۲: رابطه زاویه/پیچش کشندههای زانو بر گروه تحریکشده الکتریکی (نمودار بالا) و گروه کنترل (نمودار پایین). مقادیر میانگین بهعلاوه SE هستند. در گروه ES، ** نشان میدهد که مقادیر در هفته چهارم و هفته هشتم بهصورت معناداری بیشتر از مقادیر پیش از تمرین بودند (p < 0.01).
شکل ۳: رابطی بین تغییرات در عملکرد SJ و افزایش پیچش ایزومتریک (در ۶۵ درجه) در هفته چهارم، برای گروه ES (p < 0.05).
جدول ۲: عملکردهای پرش اسکات و پرش حرکت معکوس (مقادیر میانگین بهعلاوه انحراف استاندارد) برای گروه تحریک الکتریکی و کنترل
بحث
یافتههای اصلی این مطالعه نشان داد که برنامه تمرینی تحریک الکتریکی ماهیچه به مدت چهار هفته علاوه بر تمرینات استاندارد بسکتبال: ۱) قوای جسمانی کشاله زانو در شرایط ایزومتریک، برون مرکز و متمرکز را افزایش داده است؛ ۲) قوای ایزو سینتیک بهصورت معناداری تحت شرایط متمرکز و برون مرکز در سرعتهای بالا افزایشیافته اما تحت شرایط متمرکز در سرعتهای کم این اتفاق نیفتاد؛ ۳) قوای ایزومتریک بهصورت معناداری تنها در دو زاویه مجاور زاویه تمرین افزایش یافت؛ ۴) عملکرد پرش اسکات به میزان ۱۴% افزایش یافت.
دادهها همچنین نشان دادند که پس از برنامه تمرینی EMS چهارهفتهای، چهار هفته تمرین بسکتبال استاندارد: ۱) افزایش عملکرد SJ و قوای ایزومتریک، ایزو سینتیک ایجادشده توسط برنامه تمرین تحریک الکتریکی ماهیچه را حفظ کرد؛ ۲) عملکرد CMJ تا ۱۷% افزایش یافت.
اثرات برنامه تمرین
اثرات تمرین تحریک الکتریکی بسکتبال EMS
این برنامه منجر به بهبود عملکردهای SJ، برون مرکز، متمرکز و ایزومتریک شد. این شرایط بیان میکند که EMS میتواند روشی مؤثر برای ایجاد قوای عضلانی و توانایی پرش عمودی بدون SSC در گروه بازیکنان بسکتبال گردد. این یافتهها با گزارشات پیشین سازگار هستند که تأیید میکند دورههای مختصر تحریک الکتریکی ماهیچه اثرات سودمندی بر قوای عضلانی دارند.
اکنون بهطورکلی پذیرفتهشده است که سازگاریها خنثی در تمرینات قوای جسمانی کوتاهمدت و تمرین EMS برتر هستند. در مطالعه ما، پس از برنامه تمرینی EMS قوای ایزو سینتیک بهصورت معناداری در سرعتهای بالای متمرکز و برون مرکز افزایش یافت، اگرچه هیچگونه تفاوت معناداری در سرعتهای متمرکز کم مشاهده نشد. این امر تا حدی به خاطر سازگاری خنثی ترجیحی واحدهای سریع ایجادشده با تحریک الکتریکی است. علاوهبراین، فیبرهای نوع llb در طول انقباضهای برون مرکز ترجیح دادهشده و در سرعتهای متمرکز بالا به کار گرفته شدند. علاوهبراین، در طول EMS واحدهای حرکتی در مرتبهای متفاوت از مرتبه پیشبینیشده توسط اصل اندازه Henneman فعال شدند. در کارهای اختیاری، کوچکترین موتونرون ها ابتدا فعال میشوند، درحالیکه در تحریک الکتریکی ماهیچه بزرگترین موتونرون ها ابتدا فعال میشوند. مرتبه فعالسازی واحد حرکتی در طول EMS حداقل به سه فاکتور وابسته است. فاکتور اول شعاع اکسون حرکتی است. در کارهای رادی، واحدهای حرکتی با جریان سینوپتیک هجوم برنده به موتونرون فعال میشوند. درنتیجه، واحدهای حرکتی کند (مقامات ورودی بالا) که تنها نیازمند جریان دوقطبی کوچک هستند، با راحتی بیشتری نسبت واحدهای حرکتی بزرگتر (مقاومت ورودی کم) فعال میشوند. در مقابل، در مدت تحریک الکتریکی جریان بهصورت برون سلولی به انتهای عصبها به کار گرفته میشود و موتونرون های بزرگ که آستانه تحریک کمی دارند، با سرعت بیشتری فعال میشوند. فاکتور دوم فاصله بین اکسون و الکترود فعال است. همانطور که توسط Lexell و همکاران تأییدشده، واحدهای حرکتی غالباً روی صفحه عضله قرار میگیرند و فاصله بین واحدهای حرکتی و الکترود کم است. فاکتور محتمل سوم میتواند فعالسازی پذیرندههای حسی و ضربات تأثیریافته باشد. ورودی آنها در مدت EMS میتواند مرتبه بهکارگیری را تغییر دهد. برای مشخص کردن پارامترهای تحریک الکتریکی تولیدکننده بهترین نتایج، دانستن سطح حداکثر نیروی ایجادشده که یک فرد قادر به تولید آن بوده حائز اهمیت است. به نظر میرسد که نیروی حداکثری در فرکانسهای بین ۸۰–۱۰۰ Hz ایجاد میشود که ضربات کوچکی را برای کاهش درد و احساس ناخوشایند ارائه میدهد.
در شرایطی ایزومتریک، اگرچه افزایش درصدی و مطلق بهصورت معنادار از زوایای مفصلی متفاوت نبودند، تحلیلها در پیچشهای حداکثری افزایش معنادار تنها در زاویه ۵۵ و ۶۵ درجه را نشان داد که نشاندهنده ارتباط نزدیکبین وضعیت قرارگیری در تمرین و افزایش قوای جسمانی است. این شرایط با گزارشات پیشین همراستا است که نشان میدهند افزایش قوای جسمانی پس از تمرین ارادی ایزومتریک و تمرین EMS مختص زاویه است. این خصوصیت زاویهای تمرین ایزومتریک به فرمی از سازگاریهای عصبی مربوط میشود که افزایش بیشتر در فعالسازی واحد حرکتی در زوایای مفصلی تمرین یافته را نشان داده و هیچ افزایشی در قوای عضلانی نشان نمیدهد. همچنین بیانشده است که در عضله چهار سر متوسط نرخ سوختن واحدهای حرکتی تغییر اندکی به میزان ۳۰% MVC نشان داده است. بالاتر از سطح متوسط واحد حرکتی نرخ سوختن افزایشیافته که نشاندهنده رابطه مرتبه دوم است. در مورد تمرین EMS، سازگاریهای خنثی میتوانند ارتباط بیشتری به کدگذاری نرخ افزایشیافته در زاویه تمرین داشته باشند. اگرچه هیچگونه اندازهگیری مساحت سطح مقطع یا EMG در مطالعه ما انجامنشده است، خود را با این فرض توجیه میکنیم که برنامه تمرینی EMS سازگاریها س عصبی بیشتری نسبت به هایپرتروفی عضلانی تولید کرده است. مکانیزمهای دربرگیرنده مربوط به افزایش قوای جسمانی هر چه که باشند، EMS به نظر محرک مؤثری در افزایش قوای حداکثری خواهد بود.
در بسکتبال افزایش معناداری در قوای حداکثری میتواند برای افزایش قوای ناگهانی نیز مهم باشد. این امر با رابطه معنادار بهدستآمده بین تغییرات در ارتفاع SJ و افزایش قدرت عضلات چهار سر ایزومتریک با زاویه زانو ۶۵ درجه برای گروه ES به تأیید رسیده است. عملکرد پرش اسکات تا ۱۴% افزایش یافت که نشان میدهد روش تمرین EMS میتواند برای بالا بردن خصوصیات انقباضی عضلهای تحت شرایط دینامیکی و ایزومتریک مفید باشد. اگرچه Bosco و Komi گزارش کردند که فیبرهای با پیچش سریع به عملکرد پرش اسکات و پرش حرکت معکوس مرتبط هستند، در مطالعه ما هیچگونه رابطهای بین افزایش درصدی یا مطلق توانایی پرش و افزایش پیچش متمرکز در سرعت زاویه بالا مشاهده نشد. بااینحال، van Ingen Schenau و همکاران بیان کردند که افرادی که در صد بالایی از فیبرهای با پیچش کم را دارند از حرکات معکوس بهره بیشتری میگیرند. به نظر ما و مطابق با گفته Goubel، تأثیر نوع فیبر در وظایف عملکردی مانند پرش پیچیدهتر است. بررسیهای اخیر رابطه همبستگی ضعیف بین اندازهگیریهای قوای ایزو سینتیک و آزمونهای عملکردی را گزارش میکنند. علاوهبراین، برخی نویسندگان بر رابطه بین قوای جسمانی زنجیره جنبشی باز (OKC) و بسته (CKC) بر عضلات کشاله زانو و عملکرد پرش متمرکز بودند. آنها نتیجه گرفتند که قوای عضلانی CKC ارتباط بیشتری با عملکرد پرش نسبت به قوای OKC دارد. Augustsson و همکاران بر تمرین OKC و CKC 6 هفتگی متمرکز بودند. آنها نشان دادند که افراد تمرین دیده با تمرینات ورزشی اسکات تا ۱۰% عملکرد پرش عمودی را بهبود بخشیدند، در حال هیچ تغییری برای گروه OKC مشاهده نشد. در مطالعه ما، تمرین EMS و آزمون قوای جسمانی بهتنهایی در زنجیره جنبشی آزاد و باز انجام شد. این شرایط میتواند تا حدی به خاطر نبودن روابط بین اندازهگیریهای پرش و ایزو سینتیک توصیف شود.
اثرات تمرین استاندارد بسکتبال
اثرات تمرین تحریک الکتریکی بسکتبال